مزینان نیوز

مزینان همان عشق آباد همان دیار سر فراز محل تولد دانشمندان ایران زمین همچون شهید دکتر علی شریعتی مزینانی و دیگر اندیشمندان ایرانی است...
شکلک های ساده,شکلک های بامزه,شکلک های پراستفاده,شکلک های مورد علاقه
شکلک های ساده,شکلک های بامزه,شکلک های پراستفاده,شکلک های مورد علاقه

مزینان نیوز

مزینان همان عشق آباد همان دیار سر فراز محل تولد دانشمندان ایران زمین همچون شهید دکتر علی شریعتی مزینانی و دیگر اندیشمندان ایرانی است...

مزینان نیوز

خدایا ...
به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم
و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم
بگذار تا آن را من خود انتخاب کنم اما آن چنان که تو دوست میداری
خدایا ...
چگونه زیستن را تو به من بیاموز ، چگونه مردن را خود خواهم آموخت
خدایا ...
رحمتی کن تا ایمان ، نام و نان برایم نیاورد
قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمان افکنم
تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند و برای دین کار می کنند نه از آنها که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند
ای خدا ...
میدانم که برای عشق زیستن و برای زیبایی و خیر مطلق بودن چگونه آدمی را به مطلق می برد . اخلاص ، یکتایی در زیستن ، یکتایی در بودن و یکتایی در عشق ...
خدایا ...
مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان
اضطرابهای بزرگ ، غمهای ارجمند و حیرتهای عظیم را به روحم عطا کن
لذتها را به بندگان حقیرت بخش و درهای عزیز را بر جانم ریز

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

نویسندگان

StatsCrop Pagerank

۲۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

سخنرانی شهید دکتر علی شریعتی مزینانی
 


دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 51 ثانیه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۵۵
حسین مزینانی عسکری

 

برای مشاهده و دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنین.

 

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۳۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۲۰
حسین مزینانی عسکری


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 27 ثانیه

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۴۶
حسین مزینانی عسکری

 زندگینامه   

علی اکبر مزینانی در سال 1325 در مزینان متولد شد. در سن چهارده سالگی با ورود به کادر فنی شروع به کار کرد و پس از طی مراحل مختلف (نورپردازی و دستیاری) به عنوان فیلمبردار در فیلم مرگ در باران مشغول فیلمبرداری شد. بعد از مدتی به سمت مدیر فیلمبرداری انتخاب شد و در فیلمهای مرگ در باران، اضطراب، کوسه جنوب، شهر شراب به عنوان فیلمبردار به ایفای نقش پرداخت. او سپس به تهیه کنندگی نیز روی آورد و موفق به ساخت فیلمهای خونبارش و رهائی شد. در سال 1364 به طور مستقل کار تهیه کنندگی را با فیلمهای عقابها، خواستگاری، دو همسفر، قربانی، شب بخیر غریبه و دنیا شروع کرده و در کنار دو حرفه فیلمبرداری و تهیه کنندگی در امر پخش فیلم نیز به فعالیت پرداخت

و فیلم قفس طلایی یکی دیگر ازکارهای طلایی اوست

برای شما دوست عزیز  قسمتی کوتاه به مدت 20دقیقه از فیلم قفس طلایی رو در پوشه ادامه مطلب گذاشته شده میتونین برای دیدن قسمتی از فیلم به ادامه مطلب بروین.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۲۱
حسین مزینانی عسکری
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۵۴
حسین مزینانی عسکری
چرا «عرفان، برابری، آزادی»؟
چرا «عرفان، برابری، آزادی»؟

در خرداد 1391 بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی میزگردی تحت عنوان «عرفان، برابری، آزادی» با حضور دانشجویان و برخی اساتید دانشگاه برگزار کرد.
«عرفان، برابری، آزادی»، یکی از تزهای محوری شریعتی است که در سال‌های پایانی حیاتش مطرح و پروژه‌ی خود را در ذیل این سه‌گانه صورت‌بندی کرده است. شریعتی به دنبال آسیب‌شناسی جنبش‌های اجتماعی و الگوهای محقق و موجود به این سه‌گانه رسیده است. امکان آشتی و تعادل میان این سه ضلع پرسش محوری این همایش بود.

- آیا می‌توان آرمان عرفان، برابری، آزادی را همچون پروژه‌ای آلترناتیو پی گرفت؟
- راه‌های عملی تحقق این پروژه چیست؟ آیا این نوع نظام‌سازی در شرایط کنونی قابلیت مطرح شدن را دارد؟
این همایش در دو پانل جداگانه برگزار شد. در پانل اول آقایان حسام سلامت و محسن زال (دانش‌آموختگان رشته‌ی علوم اجتماعی) به تحلیل و نقد این پروژه پرداختند و در پانل دوم آقایان توسلی، قانعی‌راد، خانیکی، کاشی، نوذری، منوچهری، رجایی، محدثی، مصباحیان، و احسان شریعتی در این باب سخنرانی کردند.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۳۵
حسین مزینانی عسکری

عکاس : حسین مزینانی عسکری

سلام نظرتون رو راجب این عکس برای ما بفرستینmail

 


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۳۸
حسین مزینانی عسکری

بی مهری ها هم چنان برای مزینانی ها ادامه دارد...


مزینان با با محوریت پنج روستای همجوار مدت یک ماه است که از داشتن دکتر ثابت محروم است.

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ در ادامه ی بی مهری مسئولین منطقه و محلی شهرستانهای سبزوار وداورزن وعلی رغم انتخاب این دیار برای مطالعات گردشگری ، مردم مظلوم مزینان بیش از یک ماه است که حتی از حضور دکتر عمومی برای تسکین دردشان محروم هستند  و دکتر معرفی شده با توجه به اینکه تمامی امکانات اعم از منزل مسکونی و دیگر خدمات رفاهی برایشان فراهم شده  رغبتی به ماندن در مزینان ندارد و در طول هفته اگر دلشان بخواهد سری هم به درمانگاه می زنند این درحالی است که در زمان رژیم گذشته همیشه حاذق ترین دکترهای داخلی و خارجی درمزینان حضور چندین ساله داشته اند و مردم این خطه ی تاریخی  هیچگاه خاطرات حضور دکتر اصغری ، دکتر مشرف ، دکتر نات هندی را از یاد نخواهند برد و به یاد دارند که حتی اگر نیمه شب به  درمانگاه مراجعه می کردند این قسم خوردگان سقراطی با رو ی باز از آنان استقبال می کردند ودر عین محرومیت به درمان دردشان می پرداختند اما متأسفانه چند صباحی است علاوه بر از بین رفتن امکانات بهداشتی و درمانی همانند ؛ آمبولانس که حیاتی ترین وسیله برای انتقال بیماران به شهرستان سبزوار می باشد و همچنین دستگاه اکسیژن و شوک الکتریکی حضور یک دکتر نیمه حاذق هم در پرده ای از ابهام فرو رفته است وجای بسی تعجب است که در شش کیلومتری مزینان شهرستان تازه تأسیس داورزن قرار دارد که دکتر معتمد آن و شهرستان سبزوار ش یک مزینانی است و اضافه بر حضور دکتر ثابت در درمانگاه این شهرستان دونفر دکتر عمومی و متخصص دیگر در انتظار مراجعه ی بیماران روز را به شب می رسانند.

متأسفانه در سالهای اخیر به دلیل همین بی مهری ها و عدم حضور دکتر در مزینان ، چندین جوان که می توانستند با حضور به موقع در بیمارستان طعم خوش زندگی را بچشند رهسپار دیار باقی شدند و والدینشان را برای همیشه داغدار کردند.

منبع=شاهدان کویر مزینان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۰۷
حسین مزینانی عسکری

ترجیح میدهم باکفشهایم در خیابان راه بروم وبه خدا فکرکنم تا اینکه در مسجد بنشینم وبه کفشهایم

 

برای مشاهده به ادامه مطلب بروین.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۱۰
حسین مزینانی عسکری


066 عکسها | http://shariati.nimeharf.com


برای دریافت فایل صوتی به ادامه مطلب بروین.

گوینده سیده زینب صفوی

منبع:http://shariati.nimeharf.com



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۵۷
حسین مزینانی عسکری
مدیر کل دفتر امور روستایی و شوراهای استانداری خراسان رضوی از قرار گرفتن پنج روستای استان در فهرست روستاهای شاخص برای انجام مطالعات گردشگری خبر داد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرگزاری مهر، اسماعیل نور محمدی صبح شنبه در محل دفتر امور روستایی و شوراهای استانداری خراسان رضوی اظهار کرد: روستاهای بوژان و دیزآباد علیا از توابع نیشابور، مزینان از توابع داورزن، زعفرانیه از توابع سبزوار و شمخال از توابع قوچان در فهرست یاد شده قرار دارند.

مدیر کل دفتر امور روستایی و شوراهای استانداری خراسان رضوی افزود: علاوه بر این تعداد، مطالعات گردشگری در 115 روستای دیگر نیز انجام خواهد شد که در سایر استان ها قرار دارند.

نور محمدی گفت: این طرح در راستای انعقاد تفاهم نامه ای پنج جانبه میان وزارت کشور، وزارت راه و شهرسازی، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی و مرکز توسعه روستایی و مناطق محروم ریاست جمهوری صورت می پذیرد.

وی بیان کرد: هدف از انجام این مطالعات راهبردی، تامین زیر ساخت های لازم برای توسعه گردشگری در روستاهای دارای ظرفیت است.

مدیر کل دفتر امور روستایی و شوراهای استانداری خراسان رضوی ابراز امیدواری کرد: توجه به جاذبه های طبیعی و تاریخی، شناساندن فرهنگ و آداب و رسوم و معرفی صنایع دستی به مسافران و گردشگران موجبات توسعه و عمران روستاها را فراهم آورد.

شاهدان کویرمزینان ؛ هرچند کویرمزینان و روستای تاریخی آن مورد بی مهری مسئولین منطقه قرار گرفته و علی رغم پیگیریهای مجدانه ی دهیار و شورای اسلامی وجمعی از شهروندان دلسوز مزینانی مبنی بر شهریت آن و دریافت دستور از رئیس جمهور اسلامی ایران دکتر احمدی نژاد اما نه تنها شهرشدن مزینان اعلام نشد که از نظر جایگاه شورایی نیز تنزل پیدا کرد و درحالی که  بنا برقانون شوراها، روستاهایی که جمعیت آن 1500نفر باشند باید تعداد افراد شورا ی اسلامی نیز پنج نفر باشند و طبق سرشماری مرکز آمار ایران جمعیت مزینان در سال 1385 هزار و پانصد و پانزده نفر اعلام شده است و درحال حاضر نیز جمعیت آن از 1800نفر بیشتر است و فرمانداری شهرستان داورزن اعلام کرده که باید تعداد افراد شورای اسلامی مزینان سه نفر باشند و باز جای بسی تعجب است که تصور می شد بعداز اعلام شهرستان شدن داورزن، بخشداری به مزینان که دربین تمامی روستاهای ایران از جایگاه ویژه ی تاریخی برخوردار است منتقل شود ولی این بخشداری نیز به باشتینیان رسید!

اما تاریخ نمی تواند مزینان را فراموش کند و اعلام انتخاب آن به عنوان یک روستای خاص که برای مطالعات گردشگری در بین روستاهای استان خراسان رضوی برگزیده شده است سندی دیگر بر حقانیت  مردم ستمدیده ی مزینان است که مسئولین محلی به خودشان بیایند و برای احقاق حقوق از دست رفته ی مزینانی ها بکوشند و نمایندگان شهرستان سبزوار که گاهی در مراکزی به خدمتگزاران مزینان قول داده اند که برای شهر شدن این دیار تاریخی تلاش کنند بپا خیزند و قول خود را عملی سازند.  

منبع-شاهدان کویر مزینان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۳۲
حسین مزینانی عسکری

طی حکمی از سوی سرپرست مجتمع خدمات بهزیستی  غیردولتی مزینان، مسئول روابط عمومی  این مجتمع معرفی شد

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ فاطمه مزینانی سرپرست مجتمع خدمات بهزیستی غیر دولتی مزینان ضمن ارسال این حکم به شاهدان کویر مزینان با تبریک ایام ولادت باسعادت دخت نبی مکرم اسلام (ص) حضرت زهرا (س) از  خیرین و همیاران بهزیستی مزینان درخواست نموده است که از ارسال پیام به صورت فردی و درخواست کمک خود داری نمایند و هرگونه اطلاع رسانی از طریق مسئول روابط عمومی ارسال می گردد.  متن این حکم به شرح زیر است:


                                                 «   بسم الله الرحمن الرحیم

باعرض تبریک پیشاپیش به مناسبت سالروز میلاد باسعادت خانم حضرت فاطمه زهرا(س) و روز مادر و بزرگداشت روز زن و زادروز ولادت  حضرت امام خمینی (ره) رهبرکبیر انقلاب و روز جهانی کارگر،

بی شک توسعه وآبادانی هرجامعه ای مرهون تلاش انسانهای متعهد ، مسئول و آگاهی است که داشته ها و نعمات خداوندی و سعادت و پیشرفت خود را در سعادت و آبادی جامعه می دانند.

جناب آقای نورالله مزینانی

سلام علیکم

احتراما به موجب این حکم حضرتعالی به عنوان مدیر روابط عمومی مجتمع خدمات بهزیستی  غیردولتی مزینان، معرفی می گردید، امید است در سال حماسه ی سیاسی و حماسه ی اقتصادی بتوانید با همکاری ارزشمندتان گامهای مثبت بیشتری در راه خدمت رسانی به جامعه ی هدف  مجتمع خدمات بهزیستی  غیردولتی مزینان که دستگیری محرومان ، معلولان و نیازمندان خاص منطقه ی عطش زده ی کویر می باشد بردارید . سلامت و سعادت شما را از درگاه خدواند بزرگ خواستاریم.

                                                      فاطمه    مزینانی

                                سرپرست مجتمع خدمات بهزیستی  غیردولتی مزینان»

منبع-شاهدان کویر مزینان

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۱۱
حسین مزینانی عسکری

روز پنجشنبه 8 آذر1386 روزنامه اطلاعات گزارشی از دیدار علی نصیریان ، بازیگر نام آشنای تئاتر و سینما منتشر کرد که او در بخشی از این دیدار خاطره ای از علی شریعتی هم نقل کرده بود. آنچه در اینجا آمده است همان خاطره علی نصیریان است. .

 دیدار با شریعتی‌/علی نصیریان

دیدار با دکتر شریعتی‌ مزینانی

علی نصیریان

روزی فردی به اداره برنامه‌های تئاتر در خیابان پارس مراجعه کرد و گفت؛ من از طرف دکتر شریعتی آمدم و ایشان شما را دعوت کرده‌اند تا از تئاتر ابوذر دیدن کنید. بعد ما هم رفیتم. ساعت 6 عصر بود و تا رسیدم به در حسینیه دیدم که اصلاً راه و روزنه‌ای نیست که به داخل بروم. تا وسط خیابان جمعیت ایستاده بودند. من وامانده شدم و با خود می‌گفتم چه کار کنم و حتی آقای جعفر والی را هم که دعوت شده بود، ندیدم و پیدا نکردم. منتظر بودم ببینم چه می‌شود که مردی من را دید و گفت، بیا تو بیا. من را بردند توی مجلس و من را در جایی نشاند که من او را نمی‌شناختم. بعدها فهمیدم که کارگردان سریال سربداران است. آقای محمدعلی نجفی. از شاگردان آقای شریعتی. او بعدها به من گفت. آن کسی که تو را برد در آنجا نشاند من بودم. خلاصه من در جایی نشستم. آقای ایرج سریری از بچه‌های بوشهر، نقش ابوذر را بازی می‌کرد. آقای عطاءا... زاهد و دیگران در حسینیه ارشاد، همکاری هنری داشتند. نمایش ابوذر به خوبی اجرا شد، سپس آخرسر که رفتم خدمت آقای شریعتی و تشکر کردم، به او گفتم؛ آقای دکتر این سخنرانی شما برای من جالب‌تر از این تئاتر بود. گفتم؛ تئاتر خیلی خوب بود اما حرف‌هایی که شما زدید برای من شیرین‌تر و جذاب‌تر بود.

گفت: عجب!.

جالب این است که سال 1368، یک برنامه هفته فیلم در پاکستان برگزار شد، آقای بهشتی رئیس بنیاد فارابی با ما بود، یک روز آقای سفیر که برادر آقای میرحسین موسوی به نام میرمحمود موسوی ما را مهمان کرد. بعد که با ما احوالپرسی کرد، سفیر به من گفت؛ شما من را نمی‌شناسید؟ من گفتم که تا حالا زیارت نکردم شما را ولی به اسم می‌شناسم.

گفت: من از بازیگران تئاتر ابوذر بودم که شما دیدید.


lمنبع:http://www.drshariati.org

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۰۵
حسین مزینانی عسکری

«بازگشت به خویش» به فرانسه

از سلسله کتاب‌های دکتر شریعتی مزینانی به زبان فرانسه، به تازگی کتاب «بازگشت به خویش» وارد بازار نشر فرانسه شده است.

 

از سلسله کتاب‌های دکتر شریعتی مزینانی به زبان فرانسه، به تازگی کتاب بازگشت به خویش وارد بازار نشر فرانسه شده است. پیش از این کتاب‌های «شناخت اسلام»، «فاطمه، فاطمه است»، «خودسازی انقلابی»، «شهادت»، «محمد»، «از هجرت تا وفات»، «امت و امامت»، «مسئولیت شیعه بودن»، «ویژگی های شخصیت پیامبر»، «مسئولیت روشنفکر»، به بازار نشر فرانسه راه بافته است. این کتاب‌ها از زبان عربی به فرانسه برگردانده شده و بخشی از مجموعه‌ای است به نام «اسلام، جوری دیگر».

 

انتشارات البوراق ناشر این کتاب است. ناشر در مقدمه کتاب هدف خود را از ترجمه آثار شریعتی چنین شرح داده است: «دکتر شریعتی نقشی اساسی برای آشتی دادن جوانان و مذهب داشته است. شخصیتی متعهد، نزدیک به جامعه و سرسپرده به تأمل.» پشت جلد کتاب نقل قولی از شریعتی می‌خوانیم: «امه سزر می‌گوید: به خویش برگردیم. اما من نمی‌توانم از خود نپرسم کهبه کدامین خویش؟ مقصود همان خویشتن مسخ شده‌ای که به ما عرضه شده است؟ خیر. بازگشت به چنین خویشی ناممکن است. معنایش این است که به سنت درآویزیم و به چیزهای قدیمی و بی‌مصداق و در برابر ترقی عقب‌نشینی کنیم.»

این کتاب در کتابفروشی زنجیره‌ای «فنک» (Fnac) عرضه شده است.


lمنبع:http://www.drshariati.org

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۴۸
حسین مزینانی عسکری

سمپوزیوم دوروزه‌ی شریعتی‌شناسی در استانبول طی روزهای 17 و 18 نوامبر/27 و 28 آبان 91 به ابتکار انتشارات فجر، از ناشرین عمده‌ی آثار شریعتی به زبان ترکی، با مشارکت فعال دانشگاهیان و استقبال خوب جوانان برگزار شد. آمفی‌تئاتر فرهنگسرای باغلارباشی در محله‌ی اوسکودار که گنجایش پذیرایی حدود هشتصد تن را داشت، دائما پُر شد و جمعیت جوان گروه‌گروه در حال آمد و شد به سالن‌های کنفرانس، میز کتاب و آرشیو، و نمایشگاه عکس و بیوگرافی شریعتی بودند. نزدیکی زمانی این مراسم با دوم آذر، هفتاد و نهمین سالگرد تولد شریعتی، و حضور همسر و فرزند او در جلسه توجه خوانندگان و علاقمندان آثار وی را که تا کنون بیشتر با افکار او آشنایی داشتند، متوجه ضرورت شناخت ویژگی‌های شخصی او ساخته بود.

 


مراسم پس از اعلام برنامه توسط نماینده‌ی نشر فجر، سخنان کوتاه شهردار آن منطقه‌ی استانبول،‌ و نمایش فیلمی از زندگی و آثار شریعتی (که با نیایشی با صدای خود او به پایان رسید)، با دعوت از دکتر پوران شریعت‌رضوی جهت ایراد سخنانی به‌عنوان افتتاح رسمی نشست آغاز شد. ایشان با تشکر از مسئولان این انتشارات که با جدیت و امانت موفق به تحقق این دستآورد بزرگ شدند، به تک‌تک مترجمان دست مریزاد گفت و این نحوه‌ی کار را اُلگویی برای سایر کشورهایی دانست که دست‌اندرکار برگردان آثار شریعتی‌اند. سپس، از دکتراحسان شریعتی خواسته شد تا انتظار خود را از این همایش ابراز کند. وی با اشاره به موقعیت کنونی جنبش‌های آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه‌ی جهان مسلمان، و مقام تاریخی ترکیه به‌مثابه‌ی آزمایشگاه، پل ارتباطی و میدان مواجهه‌ی شرق و غرب و شمال و جنوب، محصول بحث‌های این همایش را تأثیرگذار و حامل تبعات بعدی دانست. او بررسی میراث فکری معلم «عرفان، برابری، آزادی» را در عصری که بشر نؤمید از خدایان ادیان کهن و سرگردانِ پایان فراروایات مکاتب نوین، تشنه‌ی سخنی نو است، ارجمند دانست و  آنگاه، به‌نوبه خود از زحمات مترجمان و استقبال فرهنگیان و خوانندگان آثار شریعتی در کشورهای ترک‌زبان تشکر کرد.

پس از این مقدمات، علی بولاچ، از روزنامه‌نویسان مطرح در جنبش مسلمانان ترکیه، سخنرانی کرد و به تشریح جایگاه شریعتی در رخداد انقلاب اسلامی ایران (و در نسبت با آیت‌الله طالقانی، امام خمینی، استاد مطهری، مرحوم بهشتی و ..)، ‌پرداخت. سخنرانی‌ها به گونه‌ای ترتیب یافته بود که بلافاصله سخنران بعدی به نقد نظریه‌ی سخنران اصلی قبلی می‌پرداخت. برای نمونه، دیدگاه مرکزی سخنران نخست توسط سخنرانی دیگر که آنرا محافظه‌کارانه ارزیابی می‌کرد، مورد نقد قرار گرفت. آنگاه نخستین پانل، با شرکت هشت تن از اساتید دانشگاه آغاز به کار کرد و موضوعات: سنت و تجدد (شامل اوچال)، تشیع‌ علوی و تشیع‌ صفوی (مراد دمیرکلجایگاه شریعتی در تفکر معاصر اسلامی (احسان توکر)، ارائه تحقیق، تحلیل، نقد و بررسی شد.

 


روز دوم نیز پانل‌های صبح و بعدازظهر موضوعاتی چون: نگاه شریعتی به تاریخ ادیان (محمود آیدین)، ایدئولوژی‌های مدرن، به‌ویژه تلقی او از انواع مارکسیسم (امید آکتاش مسأله آزادی انسان و بیگانگی (قدیر جاناتان)، زن در نگاه شریعتی (خانم جهان آکتاشحج (گوربوز دنیز)، و ..، مورد بحث تفصیلی و انتقادی واقع شد.

سپس در بخش پایانی برنامه نمایندگان پژوهشگران جوان به نوبت پشت تریبون رفتند و برداشت‌های خود را از شریعتی و انتظارات و امیدهایشان را برای آینده‌ی تداوم اندیشه و راه او بیان داشتند.

در پایان همایش مسئولان، بار دیگر از احسان (جالب این بود که فعالان مراسم جملگی بنحوی صمیمانه پوران خانم و احسان را به اسم کوچک صدا می‌کردند، البته به استثنای مواقعی که پشت تریبون رسمی اسم می‌بردند)، خواستند که ارزیابی خود را از کیفیت بحث‌های دو روزه بیان کند. احسان شریعتی با اشاره به اینکه مانع زبان امکان فهم جزئیات مباحث مطرح‌شده را برای او فراهم نیآورده، پوزش خواست و اما چنین جمعبندی کرد که: «خلق آثار دکتر شریعتی همچنان‌که ترجمه آثارش به ترکی در شرایط سخت سرکوب پلیسی و نظامی انجام شد و حاکی از درد و سرشار از شور و شوق و ناگزیر از شتاب است. شریعتی در حوزه‌های سه‌گانه‌ی «اسلامیات، اجتماعیات، و کویریات»، تزهای متعدد قابل تأمل، بحث و بررسی‌ای را مطرح کرده است. اما او خود می‌گفت: حرف اصلی‌ام، مبارزه با زر و زور و به‌ویژه تزویر است. (و این تثلیث‌ها به هم مربوط و نشان انسجام تفکر او بود) و «استحمار» کلیدواژه‌ای بود که او در زبان فارسی آفرید و ریشه‌ی همه‌ی دردها را اعم از استعمار و استبداد و استثمار، در آن می‌یافت و آنرا دو نوع می‌دانست: کهنه (دینی-سنتی) و نو (ایدئولوژی‌های مدرن). پس بدیلِ اندیشه‌ی شریعتی نوعی از خودآگاهی‌ رهائی‌بخش معنوی است که در توحید مثلث، عرفان، برابری، و آزادی، تجلی‌یافته است. و امروز زمان تحقق این آرمان‌ها در جنبش واحد نوزایی و پالایش تمدن و فرهنگ اسلام، فراسوی تفرق قومی-مذهبی فرارسیده‌ است. و این همان آرزوی سیدجمال بزرگ بود که در همین شهر در حصر مُرد. وی همچنین افزود که از زمان رفتن شریعتی سه دهه و نیم می‌گذرد و پس از او ما شاهد رشد بنیادگرایی دینی و اُفت ایدئولوژی‌ها و به‌ویژه، فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم دولتی بودیم، لذا امروزه گفتمانی نوشریعتی پاسخگوی موقعیت و مشکلات کنونی ماست.

 


مراسم با سخنان خانم شریعت‌رضوی خاتمه یافت که ضمن ابراز تشکری پرحرارت از همه حضار و به‌خصوص مبتکران، مترجمان و جوانان این کلام از شریعتی را سر داد که: «نویسنده را هیچ قدرتی جز خواننده‌اش نمی‌تواند خاموش سازد!»

و جلسه با ابراز احساسات پرشور حضار به پایان رسید. پیش از برگزاری همایش نیز خانم شریعت‌رضوی مصاحبه‌ای با تلویزیون هلال ترکیه انجام داد با پرسش از شخصیت و خصائص روحی و اخلاقی شریعتی در خانواده و جامعه. همچنین در سایر نشست‌ها و گفتگوها روشنفکران مسلمان ترکیه علاقمند به شناخت بیشتر خود شریعتی بودند. اما وضع آثار او در آنجا هنوز همان حال و هوای روزهای انقلاب خودمان را دارد: برخلاف ایران امروز، هنوز کتاب‌هایی چون ابوذر، خودسازی انقلابی، اسلام‌شناسی و...، بیش از کویریات مورد توجه‌اند.

lمنبع:http://www.drshariati.org
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۴۶
حسین مزینانی عسکری

لوئی ماسینیون

لوئی ماسینیون

«ماسینیون، گرچه بزرگ‌ترین اسلام‌شناس و شرق‌شناس جهان معاصر بود، اما زیبایی روح و جلال انسانیت و احساس ظریف پرجذبه‌ی او بیشتر در نزدیکانش اثر می‌گذاشت تا نبوغ علمی و فکریش. وی مجموعه‌ای از درخشان‌ترین زیبایی‌های ممکن در وجود یک مرد، در سیمای یک انسان، و در روح یک عالم بود.» (علی شریعتی - کویر - معبودهای من)

* درباره‌ی لوئی ماسینیون در ویکی‌پدیا: فارسی - انگلیسی


فرانتز فانون

فرانتز فانون

«و فرانتز فانون دوست شهید و اندیشمندم که زندگی‌اش را فدای ملت اسیری کرد که با آن، جز انسان بودن، هیچ پیوندی نداشت.» (علی شریعتی - کویر - معبودهای من)

* درباره‌ی فانون در ویکی‌پدیا: فارسی - انگلیسی


ژاک برک

ژاک برک

«و پروفسور برک که مذهب را نشانم داد که، از پشت عینک جامعه‌شناسی چگونه می‌توان دید و همین درس بزرگ موجب شد که صدها هزار دانستنی‌های بیهوده‌ای که در این‌جا آموخته بودم و به کارم نمی‌آمد، همه، ارجمند و به‌دردخور شد و چه داستان مفصلی است!» (علی شریعتی - کویر - معبودهای من)

* درباره‌ی برک در ویکی‌پدیا: فارسی - انگلیسی


الکسیس کارل

الکسیس کارل

«الکسیس کارل که تجربه‌ای بزرگ برایم بود و آن دیدن مذهب با نگاه علم بود. انسانی بود با دو بال، از آنها که همیشه آرزو می کنم....» (علی شریعتی - کویر- معبودهای من)

* درباره‌ی کارل در ویکی‌پدیا: انگلیسی


ژان کوکتو

ژان کوکتو

«ژان کوکتو اعجاب مرا برمی‌انگیخت و همواره با شگفتی خیره‌ای به او می‌اندیشیدم. این روح چندبعدی رنگارنگ!» (علی شریعتی – کویر - معبودهای من)

* درباره‌ی کوکتو در ویکی‌پدیا: فارسی - انگلیسی


شاندل

شاندل

«و دیگران و دیگران... پروفسور شاندل که در هیچ قالبی نتوانستم محصورش کنم و به قول جلال آل‌احمد: «هر جایی جوری بود و همه جا یک جور» و هر لحظه جلوه‌ای دیگر داشت و در همه تجلی‌های رنگارنگ و شگفتش یک روح آشکار بود و همواره از بودا تا دکارت در نوسان بود و شرق و غرب را، گذشته و آینده را، و زمین و آسمان را زیر پا می‌گذاشت و لحظه‌ای آرام نداشت و در حادثه‌ای صبح بیست‌وهشتم فوریه‌ی سال ۱۹۶۷ برای همیشه آرام گرفت.« (علی شریعتی - کویر - معبودهای من)

* طرحِ «علی - شاندل» کارِ خودِ شریعتی است.


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۳۳
حسین مزینانی عسکری

نامه‌ای از علی شریعتی: سقف آسمان بر سرم افتاده








دوست من! نامه مهربانتان را پس از ده روز زیارت کردم، علتش شاید این بوده است که در این مدت در تهران بودم، شهری که هیچ دوستش نمی‌دارم و جز عقیده که در من کارگر است، هیچ نیرویی نمی‌تواند مرا به آنجا بکشد و تحمل این شهر دروغین تقلیدی نوکیسه و بی‌روح و بی‌اصالت و بزک‌کرده زشت را بر من سبک کند. لزومی ندارد که ا

حساسم را از نامه‌ای که می‌گفت شما به سلامت من می‌اندیشید بیان کنم و البته این حاکی از آن نیست که من به سلامت خود بسیار می‌اندیشم بلکه از آن روست که جلوه‌ای از روح و نشانه‌ای از صداقت متعالی و ناب احساس انسانی—به خصوص در زندگی ما که هر چه است به مصلحت و روزمرگی و ضرورت آلوده است—برای تیپ‌هایی که در حاشیه زندگی به سر می‌برند و با شعر و روح و عقیده و ایمان و تاریخ و خیال و ایده‌آل بیشتر سر و کار دارند تا خانه و اداره و اضافات و رتبه و رئیس و میز و ترقی و موقعیت و مصلحت و زمین دونبش، تکان‌دهنده است. اما این را باید در پاسخ الطاف شما عرض کنم که من به همان اندازه که به نگرانی شما از سلامت تهدیدشده‌ام ارج بسیار می‌نهم، به آنچه سلامتم را تهدید می‌کند اهمیتی نمی‌دهم زیرا سلامتم را به چیزی نمی‌گیرم، چه، وقتی شما نمی‌خواهید از خانه بیرون روید، نه جایی دارید که بروید و نه از گردش جمعی در خیابان‌ها و جاده‌هایی که به هیچ جا نمی‌روند لذتی نمی‌برید، چگونه می‌توانید از اینکه اتوموبیلتان پنچر شده است و یا موتورش خوب کار نمی‌کند و به روغن‌سوزی افتاده یا خواهد افتاد دچار اضطراب باشد؟ لابد طبیبانه خواهید فرمود: آخر ناسازگاری کار بدن عمر را کوتاه می‌کند. آری، ولی مگر نه بیهودگی هرچه کوتاه‌تر بهتر؟ از رنجهایش سخن نمی‌گویم که اگر بگویم پای قیچی کردن عمر پیش می‌آید و نه دیگر کوتاه کردن. و شاید بگویید: به روح و اندیشه و احساس و هدف و کار در راه ایمانت که ارج می‌نهیم؟ بدن بیمار چه کاری می‌تواند کرد؟ روح و اندیشه و مسئولیت اعتقادی را نیز فلج می‌کند. آری، و اینجاست که پای دردناک‌ترین فاجعه وجودی من پیش می‌آید. همان که در آن عبارت زیبا و آشنا بدان اشاره‌ای رفته بود: O mon dieu seul dans la vie seul dans la minuit … من نه یک بورژوایم که «رفاه» طبقاتی مرا به دردها و تنهائی‌های موهوم احساساتی دچار کند که زاده بیدردی است و نه یک شاعرمسلک عاشق‌پیشه و یا عارف طریقت که حرف‌های عرفانی یا احساساتی و خیالی بزنم و به رمانتیسم لامارتینی یا بکت‌بازی‌های رایج اخیر مبتلا شوم بلکه تمام عمرم را بر سر یک حرف گذاشته‌ام و با اینکه به همه درها و پنجره‌ها سر می‌کشم یک گام از راهی که از آغاز راه رفتنم بر آن می‌رفته‌ام کج ننهاده‌ام و می‌کوشیده‌ام—گرچه بودا را در دلم پنهان کرده‌ام و با روسو (حداقل) و با پاسکال و بیشتر از همه با لوپی شاعر چین قدیم خویشاوندم—زبانم را به دکارت بسپارم و قلمم را به لوتر و کالون و در نتیجه شده‌ام دورگه‌ای که یک رگم به هند می‌رود و یک رگم به سینا و حرا و دلم پوشیده در بنارس می‌تپد و عقلم در مدینه بومی شده است و به طواف کعبه مشغول است و این است که اگر از تنهایی و شب می‌گویم و یا درباره‌ام می‌گویند نه به معنای فلسفی یا شعری یا احساساتی و رمانتیک آن است بلکه معنی دارد و معنائی سنگین و جدی و عینی، ابژکتیو. «کویر» را نگاه کنید و «معبد» را، همه در شب می‌گذرد و چه وحشتی در آن موج می‌زند از روز! و همه کلماتش در تنهائی زاده شده‌اند و چه بیزاری‌ای در آن از جمعیت! اما کاش شب می‌بود و تنهائی! نه، تضادی که در سرشت من هست به سرنوشتم نیز سرایت کرده است. «مذهب، علم، آزادی و ادبیات» چهار بعد اساسی سرشت من بوده که سه بعد آن ناچار مرا همیشه به میان جمع می‌کشید. مذهب مرا با عوام و علما، علم با انتلکتوئل‌ها، آزادی با کشمکش‌ها و مردم و فقط ادبیات و هنر با خودم. و می‌بینید که سهم خودم یک چهارم دیگران است. لابد چنین کسی که از چهار پایه وجودی‌اش سه پایه‌اش در عمق جمعیت است و همواره مشغول دیگران باید غرق انبوهی خلق باشد و ازدحام! آری، و چنین هم هست و حالا که تازه سرم خیلی خلوت شده است می‌بینید که تا کجا مردم‌زده‌ام و پایمال جمعیت و شلوغی و کشاکش‌های این و آن و جوش کار و حرف و درگیری‌ها! پس چرا شب؟ چرا تنهایی؟ مذهب، همه مذهبی‌ها را گردم جمع کرده است و آزادی همه سیاست‌اندیش‌ها و روشنفکران را و علم، همه کتابشناس‌ها و قلم‌زن‌ها و تحصیلکرده‌ها را و حتی ادبیات و هنر نیز اهل ذوق و نویسندگی و شعر... را! اما این یک پیش‌بینی درستی است که متاسفانه درباره من غلط از آب در می‌آید. زیرا سیاست و آزادی و روشنفکری را به گونه‌ای می‌فهمم که در اول قدم روشنفکری‌های رایج مملکتی در برابرم می‌ایستند و نویسندگی و شعر و ادب را به گونه‌ای که هم‌کلاسی‌ها از من می‌رنجند که خیلی نواندیشم و بدعت‌گذار و هم نوپردازان و نونویسان فرنگی‌مآب سبک‌دار که «معلوم نیست چه می‌گوید و به چه سبکی می‌نویسد و می‌اندیشد؟!» و هم اهل علم. کهنه‌ها و نوها که نه کهنه‌ام و نه نو. نه مثل مورخ‌ها است، نه شبیه جامعه‌شناس‌ها، نه به شیوه فلاسفه و نه در طریقه اشراق و عرفان. نه شرقی، نه غربی، نه کلاسیک، نه مدرن، نه پیرو مکتبی مشخصی، نه طرفدار شخصی معین و نه صاحب متدی از متدهای علمی، اجتماعی، تاریخی، فلسفی، ایده‌آلیستی، رئالیستی، چپ، راست، هیچ... و این هم مذهبم، که شاهدید! از وقتی تمام کوشش‌هایم را وقف مذهب کرده‌ام، همه متولیان مذهب، پاک و ناپاک، مترقی و مرتجعشان یکپارچه در برابرم صف کشیده‌اند و مؤمنین از ظهور این دشمن خطرناک دین به وحشت افتاده‌اند آنچنان که اگر با دعا و نفرین و درخواست از خدا کلکم کنده نشد و خاموش نشدم به نیش چاقویی بالاخره اسلام و ایمان را از شر من نجات خواهند داد. می‌بینید که نه در شب‌ام و نه در تنهائی. نه در روز و نه با جمعیت نه با کسی پیوند دارم و نه با گروهی نیست که پیوند نداشته باشم از همه سو با زمان و با جامعه خویشاوندم و از هر سو بیگانه! هر چه به انبوه جمعیت بیشتر فرو می‌روم تنهاتر می‌شوم و هر چه در روز گرفتارترم و با زندگی درگیرتر، در شب تنهاتر می‌شوم و در زندگی تنهاتر! و آنگاه در حالی که سقف آسمان بر سرم افتاده و دیواره‌های ضخیم و عبوس جهان از چهارسو لحظه‌لحظه نزدیکتر می‌شوند و مرا در خود می‌فشرند و خفقان را هرچه بیشتر فریاد می‌زنم سنگین‌تر احساس می‌کنم و نزدیکتر، نامه‌ای آشنا برسد که بر رنج تنم بیمناک است. بی‌شک این نگرانی خود تنها دارویی است که می‌تواند تسکینم دهد زیرا روحی که در آن پنهان است غربت در وطن و تنهایی در انبوه جمعیت را که رنج بزرگ من است تخفیف می‌دهد اما از من انتظار نداشته باشید که چندان خاطرجمع باشم و بی‌درد. و یا بدان اندازه برای بودنم و ماندنم اهمیت قائل باشم که به سلامت و بیماری‌ام بیندیشم و برای بیشتر زیستن تن به دوا و دکتر بدهم! در عین حال می‌گویید چه کنم؟


lمنبع:http://www.drshariati.org

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۲۷
حسین مزینانی عسکری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۲۲
حسین مزینانی عسکری

صاحب صدا نزدیک‌تر آمد و به تندی از من پرسید: دکتر شریعتی تویی؟ گفتم: بله قربان مایم(به لهجه سبزواری یعنی ماییم) صاحب صدا که یک تیمسار از سران ارتش شاهنشاهی است با غیظ و تحکم به من گفت: تو پدر مرا درآوردی



به نقل ازفارس، دکتر علی شریعتی مزینانی از جمله مبارزینی بود که در زمان طاغوت مدتی به زندان افتاد. خسرو منصوریان خاطره ای از آن دوران را خود از زبان دکتر شریعتی شنیده و اینگونه نقل می‌کند:

*دکتر شریعتی می‌گفت: یک روز که در زندان در اتاق حسین‌زاده (عطارپور) بازجوی ویژه ساواک بازجویی می‌شدم و چشم بند هم روی چشمانم بسته بود صدای محکم برخورد چکمه‌های سنگینی، به زمین راهروی زندان به گوشم خورد. این صدا رفته رفته با وضوح بیشتری به گوش می‌رسید تا این که صاحب صدا به اتاق ما رسید. در باز شد و حسین‌زاده با دیدن شخص صاحب صدا از جا بلند شد و هر دو پایش را محکم به علامت احترام نظامی به هم کوبید.

صاحب صدا چند گامی به عقب رفت و دوباره برگشت و از حسین‌زاده پرسید: این کیه حسین‌زاده؟

حسین‌زاده گفت: دکتر شریعتی است. قربان صاحب صدا مبهوت و شگفت‌زده پرسید: دکتر شریعتی همان دکتر شریعتی؟

گفت: بله قربان همان شریعتی.

صاحب صدا نزدیک‌تر آمد و چشم‌بند را از چشمانم برداشت و به تندی از من پرسید: دکتر شریعتی تویی؟

گفتم: بله قربان مه یوم. (به لهجه مزینانی یعنی منم) صاحب صدا که اکنون از جلوه‌هایش می‌شد حدس زد یک تیمسار از سران ارتش شاهنشاهی است با غیظ و تحکم به من گفت: تو پدر مرا درآوردی.

گفتم: مگر ما کی هستیم و چه کار کردیم که پدر شما را درآوردیم؟

گفت: چه کار می‌خواستی بکنی و اصلا چه کاری مانده که بکنی؟

خلاصه این که تیمسار روی صندلی نشست و رو به حسین‌زاده شروع به سخن گفتن کرد. من دختر جوانی دارم که بسیار منظم و مرتب و مجلس آرا بود به موقع درسش را می‌خواند، مهمانی می‌رفت، تفریح می‌کرد و می‌رقصید. تا این که مدتی پیش احساس کردم رفتار دخترم دگرگون شده و خیلی سرسنگین است. یک روز که به مناسبت دریافت درجه تیمساری مجلس مهمانی مفصلی برگزار کرده بودیم. همه امرای ارتش شرکت داشتند. اما هر چه صبر کردم، دخترم به مجلس ما نیامد. چند بار هم دخترم را صدا کردم اما باز از اتاقش در طبقه بالا بیرون نیامد.

سرانجام خودم به در اتاقش رفتم. در اتاق بسته بود آن را باز کردم و با صحنه عجیبی رو به رو شدم. دخترم روی تخت افتاده بود و به شدت گریه می‌کرد. من که ناراحت شده بودم، او را از جایش بلند کردم که دیدم بالش او از اشک‌هایش خیس شده است. روی تخت کتابی هم باز بود. کتاب را نگاه کردم« فاطمه، فاطمه است» نوشته دکتر شریعتی.

در این هنگام تیمسار با تندی و پرخاش رو به من (دکتر شریعتی) کرد و گفت: فلان فلان شده این هم کتاب است که تو نوشته‌یی؟ فاطمه، فاطمه است؛ یعنی چه؟ پس می‌خواستی فاطمه کی باشد؟

تیمسار باز رو کرد به حسین‌زاده و ادامه داد: من برای این که ته و توی قضیه را در بیاورم از اهل خانه شروع به تحقیق کردم. تا این که بالاخره از طریق راننده‌ام متوجه شدم دخترم ماه‌هاست به حسینیه‌ ارشاد می‌رود. اوایل عصرهای جمعه از ساعت 2 برای اینکه در حسینیه جای نشستن باشد راننده‌ام را به حسینیه می‌برده و شب‌ها برمی‌گردانده است. اندک اندک در جمعه‌های بعد دخترم با چند دختر دیگر در حسینیه ارشاد آشنا می‌شود که اهل جنوب شهر بودند. بر این اساس با ماشین راننده من که شماره و نشان تاج سلطنتی را بر خود داشت آنها را به منازل خود می‌رساند حالا یک نفر در گود عرب‌هاست.

یکی دروازه غار یکی در امامزاده حسن. تیمسار باز هم رو به من (دکتر شریعتی) کرد و گفت: حالا فهمیدی چه بلایی سر من آوردی؟

دکتر شریعتی پس از نقل این خاطره برای ما تحلیل می‌کرد: یک انقلاب در حال تکوین است. دکتر سپس به سرگذشت کاترین عدل اشاره می‌کرد. کاترین عدل، دختر پروفسور عدل بود که پس از سقوط از کوه و قطع نخاعش با یک جوان روشنفکر مذهبی ازدواج کرده و تحت تاثیر کتاب‌ها و نوارهای دکتر شریعتی نام خود را از کاترین به بی‌بی فاطمه تغییر داد. البته هر دوی این‌ها طی یک درگیری مسلحانه کشته شده و تنها دخترکوچک‌شان جان سالم به در برد.

دکتر می‌گفت: در جامعه‌ای که کاترین به بی‌بی‌ فاطمه تبدیل شده باشد دیگر جلوی این جریان پرشور و خروش را نمی‌توان گرفت یک انقلاب در بطن این جامعه در حال شکل‌گیری است.

منبع:

شاهدان کویر مزینان

http://www.razmandeshomal.ir/showpost.asp?id=9347

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۵۷
حسین مزینانی عسکری


یکی از خصوصیات اخلاقی فرزند شایسته کویرمزینان دکتر علی شریعتی مزینانی نوع برخورد شایسته و همراه با خوش خلقی و متانت بود . او هر موقع به مزینان مشرف می شد با مردم عامی و ساده ی روستایی هم کلام می شد با آنها مزاح می نمود و در صورت پرسش با حوصله و تا جایی که امکان داشت با استفاده از گویش مزینانی جوابشان را می داد. برایش فرقی نمی کرد که فرد مقابلش خان است یا دهقان و کشاورز و بلکه به قشرمستضعف و محروم بیشتر احترام می گذاشت . دلش می تپید تا روزی در جمع هم ولایتی هایش باشد بارها خاطرات حضور ساده ی او را در جمع مزینانی ها شنیده ام که در یکی از روزها دکتر به هیئت مزینانی های مقیم تهران آمد و مستقیم رفت به قسمت آشپزخانه وگفت :فلانی چیزی برای خوردن مانده ؟

دایی من جواب می دهد که : یه خورده گوشت کوبیده هست بیارم دکتر؟

دکتر می گوید : نه ! نون خشک و ماست محلی دارید؟

گفیتم : آره، اتفاقا فلانی از مزینان قاتق خوبی آورده !

دایی ام تعریف می کنه که دکتر خودش نانها ی خشک را با گوشت کوب خورد کرد و سپس با قاتق آب دوغ درست کرد و با اشتها نوش جان نمود. و باز مشابه همین خاطره در هیئت ابوالفضلی یا علی اکبری مزینان اتفاق می افتد که دکتر با صفا و سادگی تمام می نشیند و با آشپزها غذا می خورد.

لذا هر مزینانی که حضور دکتر در مزینان را درک کرده باشد از او خاطره ای دارد مانند خاطرات حاج حسین تاج مزینانی که چندسال پیش در خبرآنلاین منتشر شد و ماسعی می کنیم در چند قسمت تقدیم دوستداران آن بزرگمرد نماییم.

بخش اول ؛ آخرین دیدار درمزینان

حاج حسین مزینانی از اقوام دکتر و هم صحبت ایشان در ایام حضور وی در مزینان، خاطرات بسیاری به ویژه از آخرین روز های حضور وی در این مزینان بیان می کند که شنیدنی است.

*در مراسمی که برای ختم عموی دکتر ( شیخ قربانعلی ) در مزینان برپا بود همراه دکتر در مجلس حاضر شدیم.در همین زمان خان فرومد برای عرض تسلیت و همچنین دیدار دکتر و پدرش وارد مجلس شد.

خان فرومد آمد، استاد شریعتی با خان و عده ای دیگر در یک جا جمع بودند. دکتر و من در اطاق دیگر بودیم.من می خواستم بروم، باد تندی می وزید، تا من می خواستم برخیزم، دکتر با اشاره می گفت:پسر عمه کجا می روی؟ بنشین. یک پالتویی روی دوشش بود، از من خوشش می آمد، چون زیاد از او سؤال می کردم، در ضمن، اینجا هم صحبتی هم نداشت و تنها بود. در این زمان،(مرحوم) آق شیخ محمود ( پسر عموی دکتر ) از اتاق مجاور آمد و گفت : آقای دکتر خان آمده است.

دکتر گفت:من با خانها سر و کاری ندارم. بابا(استاد شریعتی ) هست. یعنی ( نیازی نیست من بیایم)چند بار این موضوع تکرار شد و هر بار دکتر گفت: دست از سر من بردار.

من گفتم: دکتر، شاید خان جویای حال شما شده است و این ها قول دیدار شما را داده اند و به دنبال شما فرستاده اند. گفت : این طور است؟!! دکتر بلند شد، همین طور که پالتویش روی دوشش بود و یک لِنگه جورابش در پایش و لنگه دیگر در دستش، حرکت کرد و رفت به اطاق مجاور. وقتی نشستند.خان فرومد داشت از خاطراتش و دوران زندگیش و سلطنت خودش و اینکه با شاه کجا رفتیم، صحبت می کرد(همزمان پدر دکتر با بی اعتنایی سیگارش را می کشید) او از هواپیمایی که سوار شده و سگی که آنجا بوده و از پیشرفت و ترقی در حکومت پهلوی با افتخار تعریف می کرد. در این زمان پدر دکتر ( استاد محمد تقی شریعتی ) رو به دکتر کرد و گفت: علی.

دکتر جواب داد:بله پدر.

استاد گفت: جوابش را بده.

دکترگفت: حاج آقا خودتون جوابش را بدهید.

پدرش دوباره تکرار کرد. برای بار سوم با تندی گفت: علی! جوابش را بده.

دکترگفت: آقای نصرت (نام خان فرومد نصرت الله خان بود) این فرومد شما در 1400یا1600 سال قبل بیمارستانی داشته که 800 دوشیزه در آنجا نرس بوده اند و ابن یمین در آنجاست و آن زمان نرس توش بوده حالا تو افتخار می‌‌کنی که سوار هواپیما شده ای که سگ در آن بوده و به آن می بالی خوب همراهش هم سگ بوده؟!

خان گفت: مگر در آن زمان نرس بوده؟!

دکتر گفت: بله. در زمان پیامبر(ص) هم نرس بوده سپس جریان دختر نابالغی که در بین زنان دیگر همراه پیامبر(ص) در زمان جنگ بوده و در بین راه بالغ شده را برای وی تعریف کرد. سپس گفت: این تقسیم اراضی که از آن نام می بری، این احمق ( منظورش شاه بود)چه کاره است، نصرت (نمی گفت خان) این به شکست منجر می شود به جایی نمی رسد. این کار در 2400 سال پیش در شرق به وسیله یکی از سلاطین، این تقسیم اراضی شده است و این می خواهد تقلید از آنها کند.


*

یک روز آمد گفت: اگر بی کاری بیا پیش من. رفتم. بعد گفت: این دفعه آخر است. با هم به خانه پسر عمویش رفتیم.

دکترگفت: عفت (زن شیخ محمود دختر عمه اش بود همچنین زن پسر عمویش)

گفت:بله.

گفت: زیر انداز را اینجا بینداز. کمی قاتق ( ماست کیسه ای ) و نان خشک بیاور.

جوی آب از میان حیاط آنها عبور می کرد. دکتر نانها را به درون آب زد، کمی گذاشت آبش کشیده شد. گفت: حسین بخور. بعد گفت: عفت آخرین غذا و اولین غذا است. من رفتم، خدا حافظ.

فردا صبح رفت. وقتی رفت، سه یا چهار روز بعد خبر شهادتش را آوردند.

این روزهای آخر اینجا(مزینان)بود این طرف ها زیاد می آمد

منبع:شاهدان کویر مزینان

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۵۴
حسین مزینانی عسکری



به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از روابط عمومی تبلیغات اسلامی میناب، مراسم یادواره شهید هوشنگ شهرجو با همکاری هیئت مذهبی امیرالمومنین(ع) و از سوی پایگاه بسیج مسجد محله زرکی برگزار شد.

حجت‌الاسلام محمد مزینانی استاد حوزه و دانشگاه در این مراسم پیرامون راز ماندگاری شهدا گفت: انسانها بعد از مرگ به سه دسته تقسیم می‌شوند برخی از آنها بعد از مرگ اثری و یادی از آنها دیده نمی‌شود، برخی فقط نامی از آنها در اذهان می‌ماند و برخی دیگر مانند شهدا بعد از مرگ شناخته‌تر ، زنده‌تر و مشهورتر می شوند.

وی راز و رمز ماندگاری شهدا را در 5 عامل متعدد نام برد و گفت: یکی از این عوامل هدف مقدس که کاری جز با نام و یاد خدا در وجود آنها نبود و شهیدی مانند علی اصغر سالاروند که می‌گوید هدف ما کشور و خاک نبود هدف ما خدا، یاری اسلام و قرآن بود.

استاد حوزه و دانشگاه، اهمیت به واجبات،‌محاسبه و مراقبه، اهمیت به ولایت فقیه و خستگی ناپذیری را از دیگر عوامل رموز ماندگاری شهدا یاد کرد و افزود: شهدا در تمام این موارد با خلوص نیت ره پیمودند و همواره با حفظ دین، پیروی از ولایت فقیه را یک ارزش دانستند.

منبع:شاهدان کویر مزینان

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۲۸
حسین مزینانی عسکری


«طبیعی است که پدری منتظر آمدن پسرش باشد و هم طبیعی است که وقتی پدر یک "تنها" است،بیشتر از هر پدری،چشم به راه پسر باشد و در نتیجه خبر رسیدن پسرش او را از شادی به اشک آورد»،این جمله های علی شریعتی خطاب به پسرش احسان است.

اما همین جملات را محمدتقی شریعتی نیز می توانست خطاب به فرزندش علی بگوید.او نیز سخت در انتظار فرزندش بود تا از راه برسد.اما با آمدن علی،انتظار محمدتقی شریعتی هیچگاه به پایان نرسید.

چه بسیار کسانی که محمدتقی شریعتی را بواسطه نام و اعتبار فرزندش می شناسند،اما محمدتقی شریعتی خود در عالم اسلام چهره ای شاخص و شناخته شده بود.

محمدتقی شریعتی از سوی علی، "پدر،استاد و مراد" خطاب می شد اما مشی مبارزاتی علی شریعتی خصوصا در اواخر دهه 40 چندان مورد موافقت پدر نبود.

محمدتقی شریعتی که خود با بنیان نهادن "کانون نشر حقایق اسلام"از فعالیتهای فرهنگی تا حدودی به سوی مبارزات سیاسی در دهه 40 متمایل گشته بود در نامه ای از فرزندش که در کانون مبارزات سیاسی قرار داشت می خواهد که "کمی به فکر شغل و خانواده و مسئولیت زندگی" اش باشد،درخواستی که با پاسخی اینچنین از جانب علی شریعتی همراه می شود:

»
راست است، من از زن و فرزندانم شرم دارم که قدرت زندگی کردن و سامان داشتن و مسئولیت شوهری و پدری را از دست داده ام. دیگر نمی توانم دنبال شغل و کارم بروم، نمی توانم لحظه ای به فردای زندگی ام فکر کنم. این رنج مرا بی تاب تر و ناتوانتر از آن کرده است که بتوانم به خود بیندیشم و آرام بگیرم و حساب و کتاب کنم. حتی نمی توانم محققانه و خاطر جمع به تحقیقات علمی بپردازم. حتی مطالعه کردن که کار همیشگی ام بوده است، برایم مشکل شده است.دلم می خواهد فقط فریاد بکشم و همه را از "فاجعه" باخبر کنم...«.

یکی از "فریادهای" علی شریعتی این بود که در ممالک شیعی "مفاتیح الجنان به کتاب زندگی و قرآن به کتاب پس از مرگ تبدیل شده است"،اینگونه بود که او فریاد "بازگشت به قرآن" سر می داد و از قضا محمدتقی شریعتی نیز در راستای بازگشت به قرآن سالها عمر خود را صرف نگارش "تفسیر نوین" و برگزاری جلسات آموزش و تفسیر قرآن برای جوانان کرد.

علی درباره پدر می گفت ؛ «استاد شریعتی یکی از قرآن شناسان بزرگ و صاحب سبک و از متخصصان تفسیر در عصر ماست که به راستی عمر را یکسره با قرآن زندگی کرده است و محور اصلی تحقیقات و خدمات علمی و تبلیغی و کوشش های فکری اسلامی و شیعی اش،قرآن بوده است«.

و در دیگر جای رنج فراوان پدر در راه ترویج اسلام را اینگونه ترسیم می کرد ؛ «استاد من، مراد من. شما عمرتان را وقف این ایمان کرده اید، این اسلام و این تشیع و این ولایت اهل بیت پیغمبر برای شما چماق تکفیر و پاچال دکان ابزار نام و نان نبوده است. عشق بوده است و درد، شما نیم قرن است که برای احیای مکتب علی و حسین و فاطمه، برای احیای قرآن و شناخت اسلام و رواج ایمان در میان نسل ما می سوزید و می گدازید و ثمره ی آن جز اعصابی فرسوده و زندگی ای تباه و تلخی و رنج و ناکامی و تحمل خیانتها و ریاها و رنگ عوض کردن ها و بهره برداریها ناجوانمردانه از ایمانها و اردتها ... نیست...شما بودید که ایمان به اسلام و عشق به علی را در عمق جان و مغز استخوان من غرس کردید«.

همین عشق و ارادت علی به پدر بود که در سال 1352 و زمانی که او در گریز از ماموران سازمان اطلاعات و امنیت رژیم پهلوی بسر می برد،ساواک با دستگیری محمدتقی شریعتی باعث شود تا فرزندش خود را به آن سازمان معرفی کند و راهی زندان شود.

در دوران زندان نخستین بار که پدر به ملاقلات پسر می آید او را نمی شناسد! علی شریعتی این واقعه را اینگونه نقل می کند ؛ « لحظه ای که آقا را آوردند، حال خود را نفهمیدم. روی دستان پدر افتادم، اما پدر مرا نشناختند و گفتند جوان بلند شوید، گفتم، آقا جان، منم علی، … بعد در حضور مامور زندان کمی صحبت کردیم، اما به شدت ضعیف شده بودند، وقت ملاقات کوتاه بود و وقتی آقا را می بردند از پشت به اندام نحیف و استخوانی که یادگار سالهای رنج و محنت و تبلیغ برای دین بود، خیره شده بودم و با اندوه و حسرت نگاه می کردم، پدرم از فرط ضعف و ناتوانی به سختی راه می رفت و اندامش آشکارا می لرزید و بقچه لباسهایش را زیر بغل گرفته بود و آن را به زحمت حفظ می کرد. من با تاسف به خودم می گفتم این دستمزد سالها مبارزه برای رستگاری این ملت بود. بازپرس ساواک با لبخندی آمیخته به طنز پرسید که: شریعتی به چه نگاه میکنی؟ گفتم: به 14 قرن مظلومیت تشیع«.

پس از آزادی از زندان شریعتی ِ پسر در آخرین نامه اش پیش از خروج از ایران و پا نهادن در مسیر آخرین سفر عمر، خطاب به پدر چنین می نویسد ؛ «اکنون که این نسل تشنه است و نیازمند و این همه برای دست یافتن به حقیقتی از ایمان و معنایی از قرآن و سخنی از نهج البلاغه در تب و تاب است و چشم به راه شما و چند تنی چون شما،دریغ است که ساعات شب و روزتان جز به اطعام معنوی جوانان گرسنه و تشنه و مشتاق بگذرد...شما می توانید خدایی ترین کلمات خدا و محمد و علی را به این نسل که شب و روز با سکس و پول و مصرف و پوچی و یا ماتریالیسم تغذیه می شود،برسانید و خدا و محمد و علی و همه دردمندان این نسل چشم به راه و متوقع و منتظر شمایند«.

علی پس از این نامه راهی سفری شد که انتظار پدر برای بازگشت پسر را جاودانه کرد.

پدر نیز مانند پسر که حاضر بود "بر قامت بلند و راستین و استوار قلم اش به صلیب اش کشند"،عمری را در عزت و شرافت و مجاهدت در راه حق زیست و آنگونه که خود می گفت؛ هرگز " خطبه‌ای به لقمه‌ای و آیه‌ای را به مایه‌ای" نفروخت

منبع:دبستان آنلاین http://dabestanonline.com/?part=news&inc=news&id=2474

و

شاهدان کویر مزینان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۵۴
حسین مزینانی عسکری

بنام خدای تعالی نام این بنده محمدتقی نام خانوادگیم مزینانی شهرت شریعتی است. پدرم مرحوم شیخ محمود جدّم مرحوم آخوند ملاقربانعلی از شاگردان برجستهٔ مرحوم حاج ملاهادی سبزواری حکیم و فیلسوف شهیر شرق و ممتاز عصر خویش می‌باشد. طائفه مادری اینجانب نیز از روحانیون و سادات صحیح‌النسب حسنی هستند. همه قبیلهٔ من عالمان دین بودند.بنام خدای تعالی نام این بنده محمدتقی نام خانوادگیم مزینانی شهرت شریعتی است. پدرم مرحوم شیخ محمود جدّم مرحوم آخوند ملاقربانعلی از شاگردان برجستهٔ مرحوم حاج ملاهادی سبزواری حکیم و فیلسوف شهیر شرق و ممتاز عصر خویش می‌باشد. طائفه مادری اینجانب نیز از روحانیون و سادات صحیح‌النسب حسنی هستند. همه قبیلهٔ من عالمان دین بودند.بنام خدای تعالی نام این بنده محمدتقی نام خانوادگیم مزینانی شهرت شریعتی است. پدرم مرحوم شیخ محمود جدّم مرحوم آخوند ملاقربانعلی از شاگردان برجستهٔ مرحوم حاج ملاهادی سبزواری حکیم و فیلسوف شهیر شرق و ممتاز عصر خویش می‌باشد. طائفه مادری اینجانب نیز از روحانیون و سادات صحیح‌النسب حسنی هستند. همه قبیلهٔ من عالمان دین بودند.بنام خدای تعالی نام این بنده محمدتقی نام خانوادگیم مزینانی شهرت شریعتی است. پدرم مرحوم شیخ محمود جدّم مرحوم آخوند ملاقربانعلی از شاگردان برجستهٔ مرحوم حاج ملاهادی سبزواری حکیم و فیلسوف شهیر شرق و ممتاز عصر خویش می‌باشد. طائفه مادری اینجانب نیز از روحانیون و سادات صحیح‌النسب حسنی هستند. همه قبیلهٔ من عالمان دین بودند.بنام خدای تعالی نام این بنده محمدتقی نام خانوادگیم مزینانی شهرت شریعتی است. پدرم مرحوم شیخ محمود جدّم مرحوم آخوند ملاقربانعلی از شاگردان برجستهٔ مرحوم حاج ملاهادی سبزواری حکیم و فیلسوف شهیر شرق و ممتاز عصر خویش می‌باشد. طائفه مادری اینجانب نیز از روحانیون و سادات صحیح‌النسب حسنی هستند. همه قبیلهٔ من عالمان دین بودند.بنام خدای تعالی نام این بنده محمدتقی نام خانوادگیم مزینانی شهرت شریعتی است. پدرم مرحوم شیخ محمود جدّم مرحوم آخوند ملاقربانعلی از شاگردان برجستهٔ مرحوم حاج ملاهادی سبزواری حکیم و فیلسوف شهیر شرق و ممتاز عصر خویش می‌باشد. طائفه مادری اینجانب نیز از روحانیون و سادات صحیح‌النسب حسنی هستند. همه قبیلهٔ من عالمان دین بودند.


همه قبیلهٔ من عالمان دین بودند. حدود یک قرن مناصب دینی و ریاست روحانی آن حدود که از توابع قابل توجه و ممتاز سبزوار است و در گذشته به جهاتی که مجال بیانش نیست موقعیت بسیار مهمی داشته با پدران و اقوام من بوده است و هم‌اکنون آثار تهذیب و تربیت و تعلیم و تزکیه آنها در میان اهالی آنجا محسوس و مشهود است و شکر خدا را که آن نیکمردان با همت جز عمل صالح ذخیره‌ای و غیر از نام نیک یادگاری از خود نگذاشتند.

(از زندگی‌نامهٔ خودنوشت محمدتقی شریعتی مزینانی)

1286

* تولد در مزینان، ازدهستانهای بزرگ بخش داورزن شهر سبزوار


1307-1306

* ورود به مشهد برای ادامه تحصیلات دینی در مدرسه فاضل خان مشهد.


1313-1309

* تدریس در دبستان ملی شرافت،تکمیل تحصیلات رسمی حوزه تا سطح( مطول، شرح لمعه و قوانین) در محضر اساتیدی چون: مرحوم آقا شیخ هاشم قزوینی، ادیب بزرگ، ادیب ثانی، کاظم دامغانی، حاج میرزا احمد مدرس.

 

1312

* تولد فرزندش «علی». خروج از لباس روحانی.


1320-1314

* تدریس در دبستان ابن یمین،نظامت و کفالت دبیرستان(روزانه و شبانه)،ترجمه کتاب از عربی به فارسی

* پس از شهریور 20 تدریس ادبیات فارسی،عربی،شرعیات در دبیرستانهای شاهرضا و فردوسی و دانشسرای مقدماتی


1320-1323

* آغاز جلسات تفسیر قرآن به صورت سیار در منازل، مبارزه علمی و مناظره با توده ا یها،انتشار کتاب درسی «اصول عقاید و اخلاق شریعتی».

1323

* تاسیس«کانون نشر حقایق اسلامی»(واقع در چهارباغ مشهد) و تمرکز جلسات سیار در آن محل.


1326

* انتشار«کارنامه کانون نشر حقایق اسلامی مشهد»، نشریه یکم.


1327

* سخنرانیهای هفتگی در باره«فایده و لزوم دین» در رادیو مشهد که بعدها با همین نام نشر شد.

1329

* خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس


1330

* ائتلاف نیروها و جمعیتهای مذهبی شهر مشهد تحت نام «جمعیتهای موتلف اسلامی مشهد» برای شرکت در انتخابات دوره هفدهم مجلس .

* برگزاری میتینگ ده هزار نفری از سوی احزاب و گروههای مذهبی از جمله کانون نشر حقایق اسلامی در صحن نو حرم امام رضا در حمایت از دکتر مصدق و خلع ید. سخنرانی استاد شریعتی بر فراز ساختمان شرکت نفت.

* تظاهرات و میتینگ کانون و نیروهای مذهبی علیه دیوان دادرسی بین المللی لاهه که رأی بر ابطال خلع ید داده بود. در افتتاحیه این مراسم استاد شریعتی سخنرانی کرد.


1331

* استاد شریعتی به همراه دکتر صدیق، شیخ محمود حلبی، حاجی عابد زاده از کاندیداهای جمعیت های موتلف اسلامی مشهد برای شرکت در مجلس هفدهم هستند. این انتخابات دو مرحله ای بوده است. در دور اول استاد شریعتی از کسانی است که رأی می آورد اما انتخابات مشهد به دنبال اعمال نفوذ دربار در دور دوم باطل اعلام شد.

* تشکیل سازمان مقاومت ملی (جمعیتهای موتلف اسلامی، حزب ایران، کلوپ مصدق، طرفداران جبهه ملی و حزب زحمتکشان...) در اعتراض به دولت قوام و برکناری دکتر مصدق. اعلان تعطیلی عمومی به حمایت از دکتر مصدق.

1332- سازماندهی میتینگی در حمایت از دکتر مصدق(تیرماه 1332)در ایوان مقصر در مسجد گوهرشاد. در این سخنرانی استاد شریعتی با اشاره به واقعه جنگ خندق و ابتکار سلمان فارسی، آن را به نهضت ملی نفت و دکتر مصدق تشبیه می نماید. در پایان این میتینگ، قطعنامه ای صادر می شود که زی آن خیابان فوزیه به خیابان سی تیر تغییر نام می دهد.

* به دنبال پیشنهاد مصدق مبنی بر انحلال مجلس هفدهم؛ کانون نشر حقایق اسلامی و دیگر جمعیت های مذهبی رفراندمی در مشهد برگزار می کنند و طی آن رفراندم از تصمیم مصدق حمایت می کنند.

* در پی درگیرها و بالا گرفتن اختلافات میان آیت الله کاشانی و دکتر مصدق، کانون نشر حقایق اسلامی حمایت خود را از دکتر مصدق اعلان می کند.

* تاسیس «نهضت مقاومت ملی» (به همت آیت الله حاج سید رضا زنجانی، عباس رادنیا، رحیم عطائی...) کانون نشر حقایق اسلامی یکی از کمیته های ایالتی این نهضت بود. جلسات کانون، یکی از پایگاههای عمده و مهم نهضت مقاومت ملی در مشهد محسوب می شود.


1333

* برگزاری مراسم سالگرد سی ام تیر با هدایت کمیته ایالتی خراسان ِ نهضت مقاومت ملی.اعلام تعطیلی و اعتصاب عمومی و پخش اطلاعیه در شهر و آتش زدن در کنسولگری انگلیس در مشهد.


1336

* (یک ماه و اندی) دستگیری و بازداشت به عنوان همکاری با نهضت مقاومت ملی،تعطیل شدن کانون.


1339 -1336

* انتقال جلسات تفسیر قرآن کانون در منزل آیه الله العظمی سید محمد هادی میلانی.

1339

* تشکیل جبهه ملی دوم به دنبال آزادی نسبی پس از بر سر کار آمدن علی امینی.


-1340 -1337

* تدریس تفسیر قرآن و نهج البلاغه در دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد و موسسه وعظ و تبلیغ.

1339

* بازگشایی«کانون نشر حقایق اسلامی» و تجدید فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی آن.

1341-1339

* سفر تحصیلی فرزندش«علی» به پاریس برای ادامه تحصیلات عالیه و اخذ دانشنامه دکتری.

1340(عاشورای 1381 قمری)

* حرکت دسته جمعی کثیری از مردم به عنوان عزاداری سیدالشهدا و ممانعت از سخنرانی استاد.

آبان 1341

* بازنشسته شدن از خدمت در آموزش و پرورش خراسان.

خرداد 1342

* جلوگیری از مراسم سوگواری دسته جمعی هرساله، تعطیل کردن کانون نشر حقایق اسلامی مشهد.

1343

* قبول دعوت «موسسه اسلامی حسینیه ارشاد» برای سخنرانی در آن موسسه.

1344-1343

* ایراد سخنرانی و تفسیر قرآن در مسجد هدایت(تهران)در ماه رمضان 1384 و 1385 به جای آیت الله طالقانی که در بازداشت به سر می بردند.

1344-1345

* سخنرانیهای هفتگی(23 جلسه پیاپی در جمعه شب)درباره «خلافت و امامت» به استناد قرآن مجید در حسینیه ارشاد.

آذر تا دی 1345

* تفسیر قرآن در ماه رمضان 1386به اصرار آیه الله طالقانی در مسجد هدایت و با حضور ایشان.


1346(شهریور)

* انتشار نخستین چاپ «تفسیر نوین» به مناسبت هزار و چهارصدمین سال بعثت پیامبر از سوی «شرکت سهامی انتشار».


1346-1347

* مراجعت به مشهد، دایر شدن جلسات تفسیر قرآن به صورت سیار در منازل، تحقیق در موضوع«وحی و نبوت».


تیرماه 1349

* انتشار کتاب «وحی و نبوت در پرتو قرآن» در مشهد.

عید فطر 1351

* آخرین سخنرانی در حسینیه ارشاد، تعطیل شدن حسینیه توسط سازمان امنیت شاه.


1352-1353

* دستگیری و یکسال و اندی زندان (آزادی در 28 مرداد 1352 و آزادی علی شریعتی پایان اسفند 1353)

29 خرداد 1356

* درگذشت دکتر علی شریعتی در لندن .

فروردین 1358

* سخنرانی در حسینیه ارشاد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی.

1360-1358-

* برگزاری سخنرانیهای متعدد به مناسبتهای مختلف در مشهد و تهران.


1366-1360

* خانه نشینی.(شاهدان کویرمزینان؛ مسافرت به زادگاهش مزینان به همراه دکتر احسان شریعتی)

فروردین 1366

* درگذشت استاد محمد تقی شریعتی. تدفین در حرم امام رضا(ع).


منبع:شاهدان کویر مزینان

و

 بنیاد فرهنگی دکترشریعتی

http://drshariati.org

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۴۸
حسین مزینانی عسکری



علامه محمدتقی شریعتی مزینانی علاقه خاصی به مقام معظم رهبری داشت دایی این جانب (شیخ حبیب الله عسکری مزینانی ) که خود از روحانیون فاضل مزینان و محضر استاد را درک نموده است سالها پیش برایم نقل کرد که: پیش از انقلاب در محضر استاد محمدتقی شریعتی مزینانی بودیم و ایشان توصیه کردند که قدر سیدعلی را بدانیم که روزی به مقام بزرگی خواهد رسید .ازایشان سئوال کردیم که استاد منظورتان کدام سیدعلی است و ایشان فرمودند: آقای خامنه ای را می گویم.

مشابه همین خاطره را نیز یکی دیگراز همشهریانم به نام حاج حسین تاج مزینانی نقل کرده که تحت عنوان خاطرات کشاورز مزینانی در خبر آنلاین منتشرشده است:

من نشسته بودم یک نفر از استاد شریعتی سؤال کرد: الآن در حال حاضر کسی هست که از دکتر علی بالاترباشد؟ استاد شریعتی گفت: ای بله (با تاکید): علی. سؤال کرد: کدام علی؟ گفت: سیدعلی خامنه ای، ایشان مرد ملایی است. در آن زمان این را گفت.

این احترام متقابل بوده و مقام معظم رهبری که در زمان وفات علامه محمدتقی شریعتی مزینانی عهده دار ریاست جمهوری اسلامی ایران بودند از استاد شریعتی به عنوان سقراط خراسان یاد کردند.

در ادامه به بخشی از خاطرات استادمحمدعلی مهدوی راد که درسایت انتخاب و سال گذشته نیز در شاهدان کویرمزینان درباره ی این علاقمندی آیت الله خامنه ای به استاد شریعتی منتشرشد می پردازیم

یاد یاران در کلام استاد

روزهایی که به محضر استاد می‌رفتم از کسان بسیاری سخن می‌رفت و آن بزرگوار درباره کسانی سخن می‌گفت، من هرگز از لبان استاد طعن نشنیدم، گاهی اظهار تأسفی و همین... . ولی کسانی را می‌ستودند و مطالبی می‌فرمودند.

استاد احترام ویژه‌ای به ایشان قائل بودند، و از هوشمندی و پراطلاعی و آگاهی ایشان را می‌ستودند و از اینکه به استاد توجه دارند و به خانه‌شان آمد و شد دارند به نیکی یاد می‌کرد.

روز بدرود زندگی دکتر علی شریعتی من از قم به مشهد رسیدم و پس از زیارت مضجع مطهر حضرت رضا(ع) به محضر استاد رسیدم. کسی نبود، استاد تنها بود و از ماجرا خبر نداشت از اینجا و آنجا سخن گفتیم و برخاستم و در هنگام خداحافظی استاد با نهایت مهربانی دست بر شانه‌ام نهادند و فرمودند کجا می‌روید، عرض کردم به ده و دیدن والدین، فرمودند برگشتید شما را ببینم. گفتم حتماً استاد، به قفسه کتابهای استاد کاغذی چسبانده بودند: «برای بهبودی حال استاد سیگار نکشید». گفتم چقدر خوب است که سیگار نمی‌کشید. و رفتم روز هفتم تیر اندکی پس از ظهر برگشتم سر کوچه میرعلم خان دوست عزیز و فرزانه‌ام حضرت آقادریاباری را دیدم (اکنون از استادان موفق سطوح عالیه حوزه علمیه قم) چشمش که به من افتاد بغض گلویش را گرفت گفتم چه شده است؟ گفت: مگر خبر نداری گفتم من ده بودم از چی؟ گفت دکتر را کشتند. ساک از دستم افتاد. بر زمین نشستم و بعد گفتند امروز بعد از ظهر در «مسجد جامع ملاهاشم» مجلس ترحیم است. خیلی زودتر از موعد رفتم. زمان مراسم که رسید جای سوزن انداختن نبود، برقها را قطع کرده بودند، دانشجویی قرآن می‌خواند، نیم ساعتی گذشت عکسی از شریعتی را وارد مجلس کردند قیامتی شد در و دیوار گریه می‌کردند همه ضجه می‌زدند، زیر بغلهای استاد را گرفتند، بلند کردند، عبای تابستانی نازکی بر دوش داشت، به عصا تکیه کرد اندکی صحبت کرد، بلندگو نبود، صدا به جایی نمی‌رسید، اما محفل یکسر اشک و آه بود. فردای آن روز رفتم محضر استاد نشستم، استاد سیگار می‌کشید، عرض کردم استاد باز هم سیگار می‌کشید. فرمود: مرگ علی همه چیز من را به هم ریخت. و بعد فرمودند آن روز که شما اینجا بودید، اتفاق افتاده بود و من خبر نداشتم، اما رفت و آمدها زیاد شده بود، آقای خامنه‌ای مرتب می‌آمدند، از صدر اسلام سخن می‌گفتند از مصیبتهای بزرگ، از رشادتها، از فرزند از دست دادن‌ها، گویا می‌خواستند مرا آماده کنند من که راضی به رضایت خدا بودم، تسلیم بودم، بالاخره ملاحظه سن و حال و احوال مرا می‌کردند، خوب ایشان که همیشه به ما لطف داشتند ولی آنقدر آمدن و آنگونه سخن گفتند برایم شگفت انگیز بود، تا اینکه در منزل یکی از دوستان و در جمعی از یاران دکتر خبر را به من گفتند.

منبع:http://www.entekhab.ir/fa/news/66545

مقام معظم رهبری (در دوره ریاست جمهوری) به مناسبت رحلت استاد شریعتی پیام تسلیتی ارسال داشته که در قسمتی از آن چنین می فرماید:

”... او که از خانواده ای روحانی برخاسته و سالها در حوزه علمیه مشهد مدارج علوم دینی را پیموده بود بی شک یکی از پرسوزترین و مخلص ترین اندیشمندان و مبلغان اسلامی بود که استحکام اندیشه را با نوآوری در روش به هم آمیخته و برای نسل تحصیل کرده و با فرهنگ، متاع فکری جذابی را ارائه کرده کرد. زندگی او سراسر به تعلم و تعلیم و در بهشتی از صفا و پاکدامنی گذشت. رحمت خدا بر او و حشرش با محمد و آل محمد باد که عمر رابه عشق و ثناگویی آنان به سر آورده بود.“

منبع: 

شاهدان کویر مزینان

و

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=121269

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۴۵
حسین مزینانی عسکری

نویسنده :حسین مزینانی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۳۰
حسین مزینانی عسکری