مزینان نیوز

مزینان همان عشق آباد همان دیار سر فراز محل تولد دانشمندان ایران زمین همچون شهید دکتر علی شریعتی مزینانی و دیگر اندیشمندان ایرانی است...
شکلک های ساده,شکلک های بامزه,شکلک های پراستفاده,شکلک های مورد علاقه
شکلک های ساده,شکلک های بامزه,شکلک های پراستفاده,شکلک های مورد علاقه

مزینان نیوز

مزینان همان عشق آباد همان دیار سر فراز محل تولد دانشمندان ایران زمین همچون شهید دکتر علی شریعتی مزینانی و دیگر اندیشمندان ایرانی است...

مزینان نیوز

خدایا ...
به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم
و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم
بگذار تا آن را من خود انتخاب کنم اما آن چنان که تو دوست میداری
خدایا ...
چگونه زیستن را تو به من بیاموز ، چگونه مردن را خود خواهم آموخت
خدایا ...
رحمتی کن تا ایمان ، نام و نان برایم نیاورد
قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمان افکنم
تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند و برای دین کار می کنند نه از آنها که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند
ای خدا ...
میدانم که برای عشق زیستن و برای زیبایی و خیر مطلق بودن چگونه آدمی را به مطلق می برد . اخلاص ، یکتایی در زیستن ، یکتایی در بودن و یکتایی در عشق ...
خدایا ...
مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان
اضطرابهای بزرگ ، غمهای ارجمند و حیرتهای عظیم را به روحم عطا کن
لذتها را به بندگان حقیرت بخش و درهای عزیز را بر جانم ریز

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

نویسندگان

StatsCrop Pagerank

مصائب و مواهب "شریعتی" بودن

يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۵۴ ب.ظ


«طبیعی است که پدری منتظر آمدن پسرش باشد و هم طبیعی است که وقتی پدر یک "تنها" است،بیشتر از هر پدری،چشم به راه پسر باشد و در نتیجه خبر رسیدن پسرش او را از شادی به اشک آورد»،این جمله های علی شریعتی خطاب به پسرش احسان است.

اما همین جملات را محمدتقی شریعتی نیز می توانست خطاب به فرزندش علی بگوید.او نیز سخت در انتظار فرزندش بود تا از راه برسد.اما با آمدن علی،انتظار محمدتقی شریعتی هیچگاه به پایان نرسید.

چه بسیار کسانی که محمدتقی شریعتی را بواسطه نام و اعتبار فرزندش می شناسند،اما محمدتقی شریعتی خود در عالم اسلام چهره ای شاخص و شناخته شده بود.

محمدتقی شریعتی از سوی علی، "پدر،استاد و مراد" خطاب می شد اما مشی مبارزاتی علی شریعتی خصوصا در اواخر دهه 40 چندان مورد موافقت پدر نبود.

محمدتقی شریعتی که خود با بنیان نهادن "کانون نشر حقایق اسلام"از فعالیتهای فرهنگی تا حدودی به سوی مبارزات سیاسی در دهه 40 متمایل گشته بود در نامه ای از فرزندش که در کانون مبارزات سیاسی قرار داشت می خواهد که "کمی به فکر شغل و خانواده و مسئولیت زندگی" اش باشد،درخواستی که با پاسخی اینچنین از جانب علی شریعتی همراه می شود:

»
راست است، من از زن و فرزندانم شرم دارم که قدرت زندگی کردن و سامان داشتن و مسئولیت شوهری و پدری را از دست داده ام. دیگر نمی توانم دنبال شغل و کارم بروم، نمی توانم لحظه ای به فردای زندگی ام فکر کنم. این رنج مرا بی تاب تر و ناتوانتر از آن کرده است که بتوانم به خود بیندیشم و آرام بگیرم و حساب و کتاب کنم. حتی نمی توانم محققانه و خاطر جمع به تحقیقات علمی بپردازم. حتی مطالعه کردن که کار همیشگی ام بوده است، برایم مشکل شده است.دلم می خواهد فقط فریاد بکشم و همه را از "فاجعه" باخبر کنم...«.

یکی از "فریادهای" علی شریعتی این بود که در ممالک شیعی "مفاتیح الجنان به کتاب زندگی و قرآن به کتاب پس از مرگ تبدیل شده است"،اینگونه بود که او فریاد "بازگشت به قرآن" سر می داد و از قضا محمدتقی شریعتی نیز در راستای بازگشت به قرآن سالها عمر خود را صرف نگارش "تفسیر نوین" و برگزاری جلسات آموزش و تفسیر قرآن برای جوانان کرد.

علی درباره پدر می گفت ؛ «استاد شریعتی یکی از قرآن شناسان بزرگ و صاحب سبک و از متخصصان تفسیر در عصر ماست که به راستی عمر را یکسره با قرآن زندگی کرده است و محور اصلی تحقیقات و خدمات علمی و تبلیغی و کوشش های فکری اسلامی و شیعی اش،قرآن بوده است«.

و در دیگر جای رنج فراوان پدر در راه ترویج اسلام را اینگونه ترسیم می کرد ؛ «استاد من، مراد من. شما عمرتان را وقف این ایمان کرده اید، این اسلام و این تشیع و این ولایت اهل بیت پیغمبر برای شما چماق تکفیر و پاچال دکان ابزار نام و نان نبوده است. عشق بوده است و درد، شما نیم قرن است که برای احیای مکتب علی و حسین و فاطمه، برای احیای قرآن و شناخت اسلام و رواج ایمان در میان نسل ما می سوزید و می گدازید و ثمره ی آن جز اعصابی فرسوده و زندگی ای تباه و تلخی و رنج و ناکامی و تحمل خیانتها و ریاها و رنگ عوض کردن ها و بهره برداریها ناجوانمردانه از ایمانها و اردتها ... نیست...شما بودید که ایمان به اسلام و عشق به علی را در عمق جان و مغز استخوان من غرس کردید«.

همین عشق و ارادت علی به پدر بود که در سال 1352 و زمانی که او در گریز از ماموران سازمان اطلاعات و امنیت رژیم پهلوی بسر می برد،ساواک با دستگیری محمدتقی شریعتی باعث شود تا فرزندش خود را به آن سازمان معرفی کند و راهی زندان شود.

در دوران زندان نخستین بار که پدر به ملاقلات پسر می آید او را نمی شناسد! علی شریعتی این واقعه را اینگونه نقل می کند ؛ « لحظه ای که آقا را آوردند، حال خود را نفهمیدم. روی دستان پدر افتادم، اما پدر مرا نشناختند و گفتند جوان بلند شوید، گفتم، آقا جان، منم علی، … بعد در حضور مامور زندان کمی صحبت کردیم، اما به شدت ضعیف شده بودند، وقت ملاقات کوتاه بود و وقتی آقا را می بردند از پشت به اندام نحیف و استخوانی که یادگار سالهای رنج و محنت و تبلیغ برای دین بود، خیره شده بودم و با اندوه و حسرت نگاه می کردم، پدرم از فرط ضعف و ناتوانی به سختی راه می رفت و اندامش آشکارا می لرزید و بقچه لباسهایش را زیر بغل گرفته بود و آن را به زحمت حفظ می کرد. من با تاسف به خودم می گفتم این دستمزد سالها مبارزه برای رستگاری این ملت بود. بازپرس ساواک با لبخندی آمیخته به طنز پرسید که: شریعتی به چه نگاه میکنی؟ گفتم: به 14 قرن مظلومیت تشیع«.

پس از آزادی از زندان شریعتی ِ پسر در آخرین نامه اش پیش از خروج از ایران و پا نهادن در مسیر آخرین سفر عمر، خطاب به پدر چنین می نویسد ؛ «اکنون که این نسل تشنه است و نیازمند و این همه برای دست یافتن به حقیقتی از ایمان و معنایی از قرآن و سخنی از نهج البلاغه در تب و تاب است و چشم به راه شما و چند تنی چون شما،دریغ است که ساعات شب و روزتان جز به اطعام معنوی جوانان گرسنه و تشنه و مشتاق بگذرد...شما می توانید خدایی ترین کلمات خدا و محمد و علی را به این نسل که شب و روز با سکس و پول و مصرف و پوچی و یا ماتریالیسم تغذیه می شود،برسانید و خدا و محمد و علی و همه دردمندان این نسل چشم به راه و متوقع و منتظر شمایند«.

علی پس از این نامه راهی سفری شد که انتظار پدر برای بازگشت پسر را جاودانه کرد.

پدر نیز مانند پسر که حاضر بود "بر قامت بلند و راستین و استوار قلم اش به صلیب اش کشند"،عمری را در عزت و شرافت و مجاهدت در راه حق زیست و آنگونه که خود می گفت؛ هرگز " خطبه‌ای به لقمه‌ای و آیه‌ای را به مایه‌ای" نفروخت

منبع:دبستان آنلاین http://dabestanonline.com/?part=news&inc=news&id=2474

و

شاهدان کویر مزینان

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۰۱
حسین مزینانی عسکری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">