پس از انتشار اولین بخش از یادنامه ی سقراط خراسان در شاهدان کویر مزینان ؛ همان گونه که انتظار می رفت دوستداران واقعی این استاد برجسته ، علامه ی بزرگوار و مجاهد خستگی ناپذیر با ارسال نظر و راهنمایی مشفقانه به یاریمان شتافتند تا هرچه بیشتر به کار خویش امیدوار شویم دراین میان دست یاری گر دوستان اسرار نامه که پیش از این بارها درباره ی استاد و فرزند برومندش در مجله ی وزین اینترنتی خود مطالب ارزشمندی ارائه نموده اند مارا به مطلب ارزشمندی رهنمون ساختند که البته در نوشته ی قبلی به گوشه ای از آن اشاره کردیم یعنی مظلومیت سقراط خراسان که چرا کمتر از او یاد می شود این بار از نظر صاحب نظری به آن می پردازیم که به بهانه ی انتشار کتاب«کانون نشر حقایق اسلامی»به گوشه ای از این مظلومیت اشاره کرده است .
چرا مرحوم محمد تقی شریعتی مزینانی مهجور ماند
گروه اندیشه: محمدتقی شریعتی به 2 دلیل عمده از چهرههای ناشناس باقی ماند؛ یکی به دلیل سکونت استاد در خارج از مرکز، و دوم اینکه شاگردانش پس از یک نسل، بسیار بلند آوازه شده و این پرتویی بر چهره استاد کشید.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، پروین منصوری روز گذشته در همایش بزرگداشت استاد محمدتقی شریعتی درباب کتاب خود با نام «کانون نشر حقایق اسلامی» به ارائه توضیحاتی پرداخت.
نامه شریعتی به سید احمد خمینی |
روز عاشورا(سال 59) هنگامی که مراسم عزای حسینی را در کانون برگزار میکردیم جمعی فریب خورده به نام حمایت از اسلام و پاسداری از انقلاب به کانون حمله کردند و به خراب کردن کانون پرداختند و برخی از اجناس جمعآوری شده برای کمک به جنگ زدهها را غارت کردند، کارهایی که هرگز ساواک نکرد. |
وی در این همایش که به مناسبت بزرگداشت استاد محمدتقی شریعتی برگزار شد اظهار داشت: استاد محمدتقی شریعتی از چهرههای گمنام فرهنگ ما به شمار میرود و چه بسیار متفکران، رهبران و سیاستمدارانی که از آنها تجلیل به عمل میآید که در واقع شایستگی لازم را ندارند و چه بسیار اندیشمندانی واقعی که در گمنامی باقی میمانند. محمدتقی شریعتی به 2 دلیل عمده از چهرههای ناشناس باقی ماند، یکی به دلیل سکونت استاد در خارج از مرکز(سکونت ایشان در خراسان )و دوم اینکه شاگردانش پس از یک نسل، بسیار بلند آوازه شده و این پرتویی بر چهره استاد کشید. ایشان را می توان از 2 بعد مورد بررسی قرار داد، یکی از دیدگاه معرفتی و دیگری از بعد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی .
منصوری در ادامه افزود: به راهنمایی ایشان کانون نشر حقایق اسلامی در سال 1323 به صورت علنی و غیرعلنی مشغول به کار شد و خدمات ارزندهای را در عرصه اجتماعی و سیاسی به بارآورد. در سال 1344 به خاطر فعالیتهای سیاسی، کانون تعطیل شد و پس از آن اعضا از طریق وزارت ارشاد به فعالیت پرداختند. ایشان بعد از تعطیلی کانون اظهار داشتند تربیت فرزندم مسولیتم را به اتمام رساند و بنابر این دست از فعالیت کشیدند. بعد از انقلاب کانون راه اندازی شد و استاد جانی تازه گرفت اما ناگهان در سال 1359 در حالی که اعضای کانون در حال برگزاری مجالس عزای حسینی بودند، واقعهای اتفاق افتاد که به دنبال آن استاد شکوائیهای را به رییس جمهور وقت، رییس مجلس و سیداحمد خمینی نوشت که پارهای از آن چنین است:
روز عاشورا هنگامی که مراسم عزای حسینی را در کانون برگزار میکردیم جمعی فریب خورده به نام حمایت از اسلام و پاسداری از انقلاب به کانون حمله کردند و به خراب کردن کانون پرداختند و برخی از اجناس جمعآوری شده برای کمک به جنگ زدهها را غارت کردند، کارهایی که هرگز ساواک نکرد. برادر، نگرانی عمیق من نسبت به آینده اسلام و انقلاب است چه در رژیم گذشته نه تنها از بستن درب کانون و زندانی شدنم این نگرانی را نداشتم بلکه به آینده اسلام بیشتر امیدوار میشدم اما اکنون این بار سنگین غم و نگرانی را به کجا ببرم.
انما اشکوبثی و حزنی الی الله 28/8/1359 محمدتقی شریعتی
لازم به ذکر است ،منصوری در کتاب کانون نشر حقایق اسلامی به خاطرات مربوط به استاد و کانون نشر حقایق اسلامی پرداخته است.
منبع: خبرگزاری قرآن (ایکنا)