مزینان نیوز

مزینان همان عشق آباد همان دیار سر فراز محل تولد دانشمندان ایران زمین همچون شهید دکتر علی شریعتی مزینانی و دیگر اندیشمندان ایرانی است...
شکلک های ساده,شکلک های بامزه,شکلک های پراستفاده,شکلک های مورد علاقه
شکلک های ساده,شکلک های بامزه,شکلک های پراستفاده,شکلک های مورد علاقه

مزینان نیوز

مزینان همان عشق آباد همان دیار سر فراز محل تولد دانشمندان ایران زمین همچون شهید دکتر علی شریعتی مزینانی و دیگر اندیشمندان ایرانی است...

مزینان نیوز

خدایا ...
به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم
و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم
بگذار تا آن را من خود انتخاب کنم اما آن چنان که تو دوست میداری
خدایا ...
چگونه زیستن را تو به من بیاموز ، چگونه مردن را خود خواهم آموخت
خدایا ...
رحمتی کن تا ایمان ، نام و نان برایم نیاورد
قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمان افکنم
تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند و برای دین کار می کنند نه از آنها که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند
ای خدا ...
میدانم که برای عشق زیستن و برای زیبایی و خیر مطلق بودن چگونه آدمی را به مطلق می برد . اخلاص ، یکتایی در زیستن ، یکتایی در بودن و یکتایی در عشق ...
خدایا ...
مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان
اضطرابهای بزرگ ، غمهای ارجمند و حیرتهای عظیم را به روحم عطا کن
لذتها را به بندگان حقیرت بخش و درهای عزیز را بر جانم ریز

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

نویسندگان

StatsCrop Pagerank

۱۲۷ مطلب توسط «حسین مزینانی عسکری» ثبت شده است

عکاس حسین مزینانی عسکری

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۰۸
حسین مزینانی عسکری

خنده مادرت را چقدر دوست میداری؟

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۵۲
حسین مزینانی عسکری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۴۶
حسین مزینانی عسکری
به راستی می‌توان گفت که محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی که اشیا و اشخاص را می‌نگریم نباید نگریست، باید از روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص)‌ افکند. او را باید در صف شخصیت‌های عظیم تاریخ، قیصران و حکیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ رق نشاند و تماشایش کرد.
در این هنگام است که تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیف‌ناپذیر می‌نماید که گویی هرگز او را ندیده‌ایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمی‌شناخته‌ایم. برای شناخت دقیق و تصویر کلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، کتاب آن و پیغمبر آن ضروری است و این روش ساده‌ترین، ممکن‌ترین و در عین حال علمی‌ترین و مطمئن‌ترین روش شناخت یک مذهب است.محمد ترکیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنه‌های مرگبار جنگ می‌بینیم که از شمشیرش خون می‌چکد و پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بی‌قراری می‌کنند، می‌تازد و گاه وی را می‌بینیم که وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانه‌اش خاکستر بر سرش می‌ریزد و او نرم‌تر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمی‌کشد و یک روز که از کنار خانه وی می‌گذرد و از خاکستر مرد خبری نمی‌شود، می‌پرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون می‌شنود که بیمار شده است به عیادتش می‌رود.در اوج قدرت در آن لحظه که سپاهیانش مکه را، شهری که ۲۰‌سال او و یارانش را شکنجه داده و آواره کرده است، اشغال کرده‌اند، بر مسند قدرت اما در سیمای مهربان مسیح، کنار کعبه می‌ایستد و در حالی که ۱۰ هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش، در اطرافش برق می‌زنند و… می‌پرسد؛ «ای قریش فکر می‌کنید با شما چه خواهم کرد؟»، قریش که سیمای مسیح را در این موسایی که اکنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد، خوب می‌شناسند و به چشم می‌بینند، پاسخ می‌دهند که «تو برادری بزرگوار و برادرزاده‌ای بزرگواری» و آن گاه با آهنگی که از گذشت و مهربانی گرم شده است، می‌گوید: «بروید، همگی آزادید.»آری، پس از آن که به بعثت برانگیخته شد، اولین کسی که به وی ایمان آورد حضرت علی‌(ع)‌ بود، علی بود که با وی هم‌پیمان شد و از آن پس همه لحظات عمر را در این پیمان و پیوند نهاد و در پرستش خداوند و وفای محمد و دوستی خلق و پارسایی روح، آیتی شگفت شد و با صدها رشته پنهان و پیدا با روح و اندیشه و قلب محمد پیوند یافت.پیغمبر که تاریخ آن همه از اراده و تصمیم و قدرتش سخن می‌گوید و خسروان و قیصران و قدرتمندان حاکم بر جهان آن همه از شمشیرش می‌هراسند و دشمن از شدت غضبش می‌لرزد، در عین حال مردی است سخت عاطفی، با دلی که از کمترین موج محبتی می‌تپد و روحی که از نوازش نرم دست صداقتی، صمیمیتی و لطفی به هیجان می‌آید، در خانه و خانواده نیز چنین است. در بیرون، مرد رزم و سیاست و فرماندهی و قدرت و ابهت است و در خانه پدری مهربان، شوهری نرم‌ خوی و ساده و صمیمی،… وی هرگز نمی‌کوشید تا خود را مرموز و غیرعادی و موجودی عجیب و غریب در چشم‌ها بنمایاند، بلکه بعکس حتی به مادی بودن تظاهر می‌کرد، نه‌تنها از زبان قرآن می‌گوید که «من بشری هستم بمانند شما و فقط به من وحی می‌شود، …/ کهف ۱۱۰».که همواره اعتراف می‌کند جز آنچه به من گفته می‌شود، از چیزی خبر ندارم و در رفتار و زندگی و گفتگویش همه جا می‌کوشید تا در چشم‌ها شگفت‌آور و فوق‌‌العاده جلوه نکند و سعی می‌کرد تا ابهت و جلالی را که در دل‌ها دارد، بشکند. می‌گویند روزی پیرزنی نزد وی می‌آید تا از او چیزی بپرسد.آن همه خبرها و عظمت‌ها که از او شنیده بود چنان در او اثر می‌کند که تا خود را در حضور وی می‌یابد، می‌لرزد و زبانش می‌گیرد، پیغمبر احساس می‌کند شخصیت و شکوه او وی را گرفته است، ساده و متواضع پیش می‌آید، به مهر دست بر شانه‌هایش می‌گذارد و با لحنی که از خضوع، نرم و صمیمی شده‌ است، می‌گوید؟ مادر چه خبر است؟من پسر آن زن قریشی‌ام که گوسفند می‌دوشید. بعد احساس و عمق عاطفه و اندازه رقت قلب محمد نیز شگفت‌انگیز است.وجود علی ‌(ع)‌ و فاطمه (س)‌ که همچون دو بال برای پیغمبر بودند و فرزندان آنها، تحمل زندگی پر تلاطم و پر مشقت را برای پیغمبر (ص)‌ آسان‌تر کرده بود، چنانچه دکتر شریعتی در ادامه می‌گوید: «اما اینها همه آرامش پیش از توفان بود و توفان در رسید سیاه، هولناک و بر باددهنده آشیانه و ویران‌کننده خانه او.» (آری پس از ۲۳ سال رسالت پیامبری و هدایت مردم)‌ پیغمبر در بستر افتاد و دیگر نتوانست برخیزد و به این گونه است که محمد و رسالت چند بعدی و دو جهتش شایستگی آن را دارند که آرزوی بزرگ انسان امروز را تحقق بخشد.دکتر شریعتی در کتاب‌های «فاطمه، فاطمه است» و «سیمای محمد(ص)‌» به تفضیل به بیان ابعاد شخصیتی حضرت نبیاکرم(ص)‌ می‌پردازد و آن را شرح می‌دهد که قطره‌ای از آن دریا در این مقال مرقوم گردید.
معلم شهید دکتر علی شریعتی مزینانی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۲ ، ۲۲:۰۶
حسین مزینانی عسکری

با خودم قهرم؟

این سوال خیلی از ما آدم هااست که تا به حال  از خودمون نپرسیدیم چرا واقعا ؟چرا فکر می کنی با خودت دوستی یا اصلا تو خودت هم میدونی که با خودت قهری ؟

قهر یا آشتی  از نظر من مهم نیست از نظر من »دروغه! بله دروغ کاری که خیلی از ما به بهانه بازگشایی راهی برای عبور از بیراهه ها استفاده میکنیم در حالی که در اشتباه بزرگی به سر می بریم اشتباهی که سرنوشته خودمون رو برای ما دورغ میسازه شاید به راحتی بشه دروغ گفت ولی آیا به خودتم میتونی دروغ بگی ؟ نمی دونم شاید بگی. اما آیا اگه دروغ وجود نداشت زندگی معنی تازه ای برای ما به وجود نمی آورد این سوال خیلی برای من پیش امده بودکه واقعا چرا دروغ باید اسم راه عبوری رو برای ما یدک بکشه در حالی که این راه راهی به بیراهه هایی است که برگشتن از این راهها به راه معرفت خیلی سخت ودشواره من میدونم تو هم خوب میدونی که چرا انسان فرار از حقیقت رو به دروغی ترجیح میده اره من برای خودم دلیل میارم که دروغ من زندگی کسی رو نجات داده راه برای آزاده زیستن مردانه زیستنو با صداقت زیستن زیاده اما چرا بایده پله های زندگی رو3تا یکی بریم بالا فقط بخاطر  یک دروغ؟ نمیدونم راستگو زیستن سخت تره یا دروغ گو بودن؟نمیدونم با خودم چقدر رو راستم نمیدونم با زندگی دیگران هم به اندازه زندگی خودم رو راست هستم شاید من آدم راست گویی نباشم اما راست گو بودن رو به دروغ گو بودن ترجیح میدم نه بخاطر معنی کلمش .نه !» بخاطر این که دوست دارم با خودم آشتی باشم هر موقعه تونستی دروغی بگی  که زیباتر از آسایشو آرامش بعد راست گویی هست به راحت ادامه بده گر چه این کلمه ها نیستن که معنی حرف منو به تو میگن این خود تویی که تصمیم میگیری که با دنیای از این لحظه به بعد خودت چه راهی رو ادامه بدی اما اگه فرد مهمی هستی تو جامعه خودت سعی کن نه بخاطر ترس  بلکه برای  شرافت خودت راست گویی رو  ضمینه زندگیت کنی از نظر من تمام انسانها افراد مهمی هستن نه به خاطر جا و مقام بلکه بخاطر چرخه زندگی نسل آینده ای کاش بشه راست گو بودن رو جایگذین تمام  کلید های سیاه دروغ برای باز گشایی قفل های مشکلات کرد هیچ وقت دیر نیست برای راست گو زیستن پس چه بهتر از خودم شروع کنم تا نسل بعد من هم راه من رو ادامه بدن اما تو باید شروع کننده باشی که راهنمای نسل خودت باشی پس بسم الله...

 

دل نوشته ای از حسین مزینانی عسکری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۲ ، ۰۲:۳۱
حسین مزینانی عسکری

چشمهایم را میبندم.نه بر روی حقایق نه بر روی نگاهها نه بر روی صداها .بلکه بر روی گذشته که گرچه زیبابود شیرین بود تلخ بود اما بایدرفت باید جور دیگر بر آینده نگریست آری دنیا را با نگاهی نو می نگرم تا شاید فکری شوم که آیندگان به بودنم افتخار کنند پله های آینده بسی  زیادو درستو خراب است اما مشکلی نیست تنها مساله ای است که به سادگی در مقابلم به زانو خواهند آمد پس همراه شوبا من تا دست در دست دهیم تا با هم فکریهایما راهی دگر آغاز کنیم....فکرت را با بی فکری مبادله نکن هر کسی برای راهی ساخته شده پس راهت را پیدا کن تا راه گشای بیماران گمراه شوی..... 

امروز به کدوم پله رسیدی؟

 

 

دل نوشته ای از حسین مزینانی عسکری

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۲ ، ۱۹:۴۷
حسین مزینانی عسکری

اربعـین آمـد و اشــکم ز بــصــر می آیـــد             گوییا زینب محزون ز سفــر می آید باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست             کز اسیــران ره شــام خبـر می آید

اساساً اهمیت اربعین در آن است که در این روز با تدبیر الهى خاندان پیامبر(ص)، یاد نهضت حسینى براى همیشه جاودانه و پایه‌گذارى شد.

مقام معظم رهبری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۲ ، ۲۱:۲۰
حسین مزینانی عسکری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۲۲:۱۸
حسین مزینانی عسکری

 مرحومه حاجیه خانم مریم مزینانی که پس از فوت مغزی. اعضاء بدن  وی را به بیماران نیازمند هدیه نمودند،

                              با ذکر فاتحه وصلواتی از این هموطن فداکار ایثارگر یادکنیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۲۱:۱۰
حسین مزینانی عسکری
خاموشی
 
خواستی که دنیا مال تو باشد و آشنا رفتی اما غریبه در یادها ماندی فراز نوای آرمانهایت بر تارک دنیا زخمی باز بر جا گذاشت تو کیستی که همان فکر در ذهن مغشوش آدمهای خسته روحی شاید تک برگ بر نوک شاخه که منتظر آخرین باد شمالیس شاید حس ندیدنت پای دنیارو برایم لرزاندو از لرز به گرمای تو پناه آرد.بی گودار به آب زدی اما تک تیر تو بر سیبل زندگی نشست. صدایت را  برای گوشهای بیدار .بیدار نگه دار که سرمای این
روزها تمام صداها رو به خوابی عمیق فرو برده...
حسین مزینانی
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۲ ، ۰۰:۵۹
حسین مزینانی عسکری

                  با تشکر از دهیار مزینان و تمام کسانی که در راه آبادانی مزینان می کوشند

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۲ ، ۰۰:۵۲
حسین مزینانی عسکری

سخن گفتن درباره علی (ع) بی‌نهایت دشوار است، زیرا به عقیده من، علی (ع) یک قهرمان یا یک شخصیت تاریخی تنها نیست. هر کس درباره علی (ع) از ابعاد و جهات مختلف بررسی کند، خود را نه تنها در برابر یک فرد، یک فرد برجسته انسانی در تاریخ می‌بیند، بلکه خود را در برابر معجزه‌ای و حتا در برابر یک مساله علمی، یک معمای علمی «‌این خلقت» احساس می‌کند. بنابراین درباره علی (ع) سخن گفتن برخلاف آنچه که در وهله اول به ذهن می‌آید، درباره یک شخصیت بزرگ سخن گفتن نیست، بلکه درباره معجزه‌ای است که به نام انسان و به صورت انسان در تاریخ متجلی شده است ... درد علی (ع) خیلی بزرگ‌تر است و آن درد خیلی باید درد نیرومندی باشد، که این روح را این اندازه بی‌تاب بکند! مسلما این همان درد انسانی است که خود را در این عالم زندانی می‌بیند، انسانی است که خود را بیشتر از این عالم می‌بیند و احساس خفقان در این عالم می‌کند ... درد علی (ع) دو گونه است: یک درد، دردی است که از زخم شمشیر ابن ‌ملجم در فرق سرش احساس می‌کند و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمه‌های شب خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده ... و به ناله درآورده است ... ما تنها بر دردی می‌گرییم که از شمشیر ابن ‌ملجم در قرق سرش احساس می‌کند. اما این درد علی (ع) نیست، دردی که چنان روح بزرگی را به ناله درآورده است، «تنهایی» است که ما آن را نمی‌شناسیم! باید این درد را بشناسیم، ‌نه آن درد را که علی (ع) درد شمشیر را احساس نمی‌کند و ... ما درد علی (ع) را احساس نمی‌کنیم ... ما ملتی که افتخار بزرگ انتصاب به علی (ع) و مکتب علی (ع) را داریم و این بزرگترین افتخار تاریخی است که می‌تواند بدان بنازد و بالاخره بزرگترین سرمایه، امیدی است که می‌تواند به وسیله آن نجات پیدا کرده، ‌به آگاهی، بیداری، حرکت و رهایی برسد، اما در عین حال می‌بینیم که با داشتن علی (ع) و با داشتن «عشق به علی» هم نرسیده‌ایم! در صورتی که «شیعه علی (ع) بودن» از «چون علی (ع) عمل کردن» شروع می‌شود و این مرحله‌ای است پس از شناخت و پس از عشق. بنابراین ما یک ملت «دوستدار علی (ع) » ‌هستیم، اما نه «شیعه علی (ع) »‌! چراکه شیعه علی (ع) همچنان که گفتم علی (ع) ‌وار بودن، علی (ع) ‌وار اندیشیدن، علی (ع) ‌وار احساس کردن در برابر جامعه، ‌علی (ع) وار مسؤولیت احساس کردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، ‌علی (ع) ‌وار زیستن، علی (ع) ‌وار پرستیدن و علی ع) ‌وار خدمت کردن است .

« دکتر علی شریعتی  مزینانی»

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۲ ، ۲۰:۱۴
حسین مزینانی عسکری

!

 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۲ ، ۲۱:۳۱
حسین مزینانی عسکری

 هر کس آن چنان می میرد که زندگی می کند و هر کس آن چنان که در بیداریست، خواب می بیند!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۷
حسین مزینانی عسکری

اگه بخوای زندگی خودتو تو 2خط توضیح بدی چی می نویسی ؟

 

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۰۸
حسین مزینانی عسکری

عکس‌های محمدتقی شریعتی

 

 

1356

فهرست کتب استاد محمدتقی شریعتی ردیف

نام کتاب

ناشر

تاریخ انتشار

محل و تعداد چاپ

تعداد جلد

1

چرا حسین قیام کرد (ویرایش قدیم)

بعثت

چاپ اول 31/1/36

تهران-1

1

1357

ردیف

نام کتاب

ناشر

تاریخ انتشار

محل و تعداد چاپ

تعداد جلد

1

امامت در نهج‌البلاغه

بعثت

9/2/2537

چاپ اول

تهران-1

1

2

مبانی اقتصاد در اسلام

نوشته عبدالحمید جوده‌السحار

انتشارات سلمان

چاپ اول 18/5/1357

تهران-1

2

1360

ردیف

نام کتاب

ناشر

تاریخ انتشار

محل و تعداد چاپ

تعداد جلد

1

علی: شاهد رسالت

مهدی: موعود اهم

سخنرانی در دانشگاه مشهد

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۲۶
حسین مزینانی عسکری

اسماعیل تو کیست؟ چیست؟

و اکنون در منا‌یی: ابراهیمی، و اسماعیل‌ات را به قربانگاه آورده‌ای؛
اسماعیل تو کیست؟   
چیست؟   
مقامت؟
 آبرویت؟ موقعیت، شغلت؟ پولت؟ خانه‌ات؟ باغت؟ اتومبیلت؟ معشوقت؟ خانواده‌ات؟ علمت؟ درجه‌ات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانی‌ات؟ زیبایی‌ات؟ ...   
من چه می‌دانم. این را تو خود می‌دانی، تو خود آن را، او را، هر چه هست و هر که هست، باید به منی آوری و برای قربانی، انتخاب کنی؛
من فقط می‌توانم نشانی‌هایش را به تو بدهم:
آنچه تو را در راه ایمان، ضعیف می‌کند، آنچه تو را در رفتن، به ماندن می‌خواند؛
آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می‌افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی‌اش نمی‌گذارد تا پیام را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به فرار می‌خواند، آنچه تو را به توجیه و تأویل‌های مصلحت‌جویانه می‌کشاند و عشق به او کور و کرت می‌کند؛ ابراهیمی و ضعف اسماعیلی‌ات تو را بازیچه ابلیس می‌سازد. در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی‌ات تنها یک چیز هست که برای به دست آوردنش از بلندی فرود می‌آیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم‌وارت را از دست می‌دهی؛
او اسماعیل تو است، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع و حتی یک نقطه ضعف!
اسماعیلِ ابراهیم، پسرش بود!
 
علی شریعتی، حج، م.آ. 6، صص 145-
۱۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۱۴
حسین مزینانی عسکری

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۰۹
حسین مزینانی عسکری

چه شگفت داستان غم‌انگیزی

و ایران! به چه کارش می‌آید اشک‌های مصدق و دفترهای من؟

 

«... اقیانوس بیکران نفت! این طلای مذابی که جهان را آتش و گرما و روشنی بخشیده است و خودش را میسوزاند و این همه پریشانیها و انقلاب‌ها و ناآرامیها و دشمنیها و حیله‌ها و استبداد و استعمار و اسارت و تیره روزی و خون و شهادت همه از او است و... سرنوشت مصدق که با گریه‌ها و فریادها و اشکها و آرزوها و شکنجه‌ها و زندان‌ها و رنج‌های عمرش و با آرزوهای مقدس و دل‌انگیزش چه سخن‌ها گفت همه در رویا و چه شعر‌ها و داستان‌ها سرود همه در خیال و دیدیم چه سرنوشتی داشت.

....می‌گویند همان گریه‌ها و اشکها و فریادها و قصه‌ها و سخن‌ها و و رویاهای او ملت ما را بیدار کرد، طعم آزادی را به وی چشاند، آینده را در پیش چشمانش بزرگ و پرشکوه نمود و استبداد را و این تاریخ بد را و حکومت جور را و بیگانه را و عقب‌ماندگی را و زیبایی‌ها و ارجمندیها و ارزش‌ها و ثروت‌های خویش را شناخت، احساس کرد و در خویش چشم گشود و جهان‌بینی دیگر یافت و... چه و چه‌ها!

اما من در این تردیدم که آیا این همه خدمت بوده است و آیا اگر این پیر وطن‌پرست 28 مرداد را از پیش میدید و خاموشی میگزید و لب‌بسته به گوشه‌ی احمدآبادش میرفت و مینشست و تنها میزیست و میمرد و این نسل او را نمیشناخت و به سخنانش و به غم‌هایش و اندیشه‌ها و عاطفه‌هایش دل نمیبست خدمتی بهتر نکرده بود؟ چه میگویم؟ یعنی رنجهای این ملت رنجور را کمتر نساخته بود؟

من اکنون تاریخ را مینگرم و به یاد میآورم که ملت من در پنجاه سال سلطنت ناصرالدین شاه چگونه میزیست و در این 19 سال (از 9 اسفند 1329 سال رهبری وی تا حال) چگونه میزید و این دو دوران را با هم در زندگی ملتم میسنجم و میبینم باید آن سالخورده مرد وطن‌پرست آزادیخواه که سیاست را میدانست و سرنوشت را و دنیا را و خود را، خاموش میماند و تنها و ساکت میمرد و گر چه خاموش ماندن و تنها مردن برای یک انقلابی آزادیخواه وطن‌پرست که سراسر جانش مشتعل این عشق است کاری است دشوارتر از جان کندن اما مگر عشق به سرنوشت این ملت در جان او نیرومند‌تر از عشق او به این ملت نبود؟!

چه شگفت داستان غم‌انگیزی است!

گاه دوست داشتن با دوست داشتن ناسازگار میافتند و در جهان چه رنجی جانکاه‌تر از این؟

....و ایران! به چه کارش می‌آید اشک‌های مصدق و دفترهای من؟»

منبع:http://drshariati.org/

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۰۰
حسین مزینانی عسکری

 

درباره‌ی هجرت شریعتی

در مورد هجرتِ شریعتی در سال پایانیِ عمرش (1356) به اروپا و مرگِ مشکوکش سؤال‌های فراوانی در جامعه وجود دارد. با ارجاع به چندین سند سعی کرده‌ایم تا حدی این ابهامات را برطرف کنیم.

 

پوران شریعت‌رضوی همسر علی شریعتی در کتاب «طرحی از یک زندگی» مقدمات سفر همسرش را اینچنین شرح می‌دهد:‌

«پرونده‌های علی در ساواک تحت عنوان علی شریعتی و یا علی شریعتی مزینانی طبقه‌بندی شده است. حتی مدارک تحصیلی علی در ایران و فرانسه احکام اداری‌اش در وزارت فرهنگ خراسان و دانشگاه فردوسی مشهد همه به نام علی شریعتی یا علی شریعتی مزینانی صادر شده است. در حالی که نام خانوادگی علی طبق شناسنامه مزینانی بود و نه شریعتی و یا شریعتی مزینانی. ضمن اینکه پاسپورت قبلی علی نیز به نام مزینانی یعنی نام خانوادگی واقعی علی صادر شده بود. قرار بر این شد که علی به من برای اخذ گذرنامه خودم رضایت‌نامه و برای بچه‌ها وکالت بدهد اما پیش از آن برای گذرنامه خودش اقدام کند تا مشخص شود که موفق به دریافت آن می‌شود یا نه. تصمیم گرفتیم که کلیه اقدامات اداری برای درخواست گذرنامه علی به عهده من باشد و او به هیچ‌وجه به اداره مذکور مراجعه نکند زیرا امکان داشت کسی او را بشناسد. در آن زمان یکی از شرایط اخذ گذرنامه برای افراد بازنشسته وجود یک ضامن معتبر بود یعنی یک کارمند شاغل می‌بایستی ضمانت فرد بازنشسته را به عهده می‌گرفت که طرف موظف به بازگشت به کشورش باشد. بنابراین من چون کارمند شاغل آموزش و پرورش بودم طبق قانون می‌توانستم ضمانت همسرم را بر عهده گیرم. ابتدا از آموزش و پرورش منطقه سیزده تهران تاییدیه گرفتم که شاغل هستم بعد با علی به کلانتری منطقه محل کارم رفتیم خوشبختانه ضمانت مرا پذیرفتند. سپس سایر مدارک لازم را تهیه کردم و به اداره گذرنامه رفتم. در آنجا به بخش حرف میم مراجعه کردم. با اکراه مدارک را از من گرفتند زیرا خود درخواست‌کننده بایست مدارکش را تسلیم می‌کرد ولی در ان ایام به طور کلی برای گرفتن مدارک زیاد سختگیری نمی‌کردند. با این همه مامور مربوطه تاکید کرد که برای گرفتن پاسپورت خود شخص بایست مراجعه کند. چهارشنبه بعد به اداره گذرنامه رفتم و شناسنامه خودم و احسان را هم همراه بردم و به مامور مربوطه گفتم چون همسرم مریض است لطفا پاسپورت او را به من بدهید. ابتدا مقاومت کرد و من با اصرار و خواهش که همسرم بیمار است و ناتوان و.... با نشان دادن شناسنامه‌ها و آوردن دلیل و برهان و غیره توانستم پاسپورت علی را بگیرم. با هم برای خرید بلیط به شرکت هواپیمایی سابنا رفتیم و برای روز 26 اردیبهشت یعنی 4 روز بعد به مقصد بلژیک بلیط گرفتیم.»

 

 

صبح 26 اردیبهشت 1356 شریعتی به همراه دو دوست آقای عبدالله رادنیا و همسرش به فرودگاه مهرآباد رفت.

شریعتی در نامه‌ای که از بروکسل برای پسرش احسان (که آن زمان مقیم آمریکا بوده است) دلایل سفرش به بروکسل را اینچنین توضیح می‌دهد: «من فعلاً به بلژیک آمده‌ام به دو دلیل؛ یکی اینکه ویزا نمی‌خواست و دیگر اینکه کمی از خط سیر عمومی پرت بود و دور از چشم». (با مخاطب‌های آشنا)

بعد از اقامتی دو روزه در بلژیک شریعتی عازم انگلستان و شهر ساتامپتون می‌شود و در خانه پسردایی همسرش ساکن می‌شود.

خبر خروج شریعتی کم‌کم در سطح شهر پخش می‌شود و واکنش‌های ساواک آغاز می‌شود. از آغاز ماه خرداد تا بیستم خرداد ساواک هنوز از خروج شریعتی مطمئن نیست. از این تاریخ به بعد خروج او برای ساواک قطعی می‌شود و همسر شریعتی ممنوع‌الخروج می‌شود. اسناد ساواک این سردرگمی را از روزهای پایانی اردیبهشت تا 18-17 خرداد به صراحت نشان می‌دهد. اسناد همچنین نشان می‌دهد که تصور ساواک این است که شریعتی با نام جعلی محمدعلی مزینانی از ایران خارج شده.

 

از تاریخ 18-17 نام‌های سارا شریعتی مزینانی، احسان شریعتی مزینانی و پوران (بی‌بی‌فاطمه) شریعت‌رضوی را ممنوع‌الخروج اعلام می‌کند. مشخص است که باز هم نمی‌داند که فرزندان شریعتی همچون پدرشان پیشوند شریعتی را در شناسنامه ندارند و اگر قرار بر ممنوع‌الخروجی است باید با نام مزینانی ممنوع‌الخروج شوند. بر همین اساس است که فرزندان شریعتی (سوسن و سارا) علی‌رغم این حکم در تاریخ 28 خرداد از ایران خارج می‌شوند. حتی معلوم است که مامورین اطلاع ندارند که احسان شریعتی یکسال پیش ایران را ترک کرده و مقیم آمریکا است.

مرگ شریعتی، 29 خرداد 56

دو فرزند شریعتی، سوسن و سارا شریعتی با نام مزینانی، علی‌رغم ممنوع‌الخروج بودن (به نام شریعتی مزینانی) در تاریخ 28 خرداد 1356 از ایران خارج می‌شوند و به پدرشان که در فرودگاه لندن منتظرشان است می‌پیوندند. پوران شریعت‌رضوی در فرودگاه تهران متوجه می‌شود که ممنوع‌الخروج است و به خانه برمی‌گردد. فرزندان همراه با پدرشان در خانه‌ای اجاره‌ای در ساتامپتون می‌روند و صبح فردای همان روز شریعتی را در آستانه در افتاده بر زمین می‌بینند.

 

(عکس: خانه‌ای که شریعتی در آن لحظات پایانی عمرش را گذرانده است.)

 

به دنبال این مرگ نابهنگام در آستانه‌ی 44سالگی و فردای رسیدن فرزندان او شایعات و شبهات زیادی را پیرامون مرگ شریعتی موجب شد. گواهینامه پزشک قانونی دال بر سکته قلبی است.

 

(عکس: گواهی فوت علی شریعتی)

 

(عکس: خبر درگذشتِ شریعتی در روزنامه‌ی کیهان)

 

مطبوعات ایران خبر مرگ شریعتی را اعلام می‌کنند و از او تحت نام متفکر مسلمان نام می‌برند و یاد او را گرامی می‌دارند در همان حال که بنا بر اسناد ساواک تلاش دارد از طریق دیپلماتیک جسد شریعتی را به تهران متقل کند. بر همین اساس پوران شریعت‌رضوی را که تا آن تاریخ ممنوع‌الخروج بوده است از ممنوعیت سفر خارج می‌کند تا تدارک بازگشت شریعتی را به ایران ببیند و طی مراسمی باشکوه به خاکسپاری شریعتی وجهی دولتی دهد.

 

پیش از رفتن پوران شریعت‌رضوی به لندن احسان شریعتی که در آن زمان در آمریکا به سر می‌برده است به انگلستان می‌آید و به عنوان فرزند ارشد مانع می‌شود. در تاریخ خرداد 56 احسان هنوز هجده ساله نشده (در شهریور هجده ساله می‌شده) از این رو دوستان مجبور به دستکاری در پاسپورت او می‌شوند.

 

 

تکاپوی دولت شاهنشاهی برای  انتقال جسد به تهران و برگزاری مراسمی «آبرومندانه» به قصد خنثی کردن التهابی که خبر مرگ زودهنگام شریعتی در محافل دانشجویی و در سطح دانشگاهها، بازار، حوزه و... ایجاد کرده بود، اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور را بر آن داشت که مانع از انتقال جسد به تهران شوند. انتقال جسد شریعتی به سوریه به کمک و همیاری امام موسی صدر ممکن گردید.

اسناد ساواک نشان می دهد که  برای خاکسپاری شریعتی - به رسم امانت - در زینبیه دمشق، کارشکنی‌های بسیاری از سوی سفارت ایران در سوریه صورت می‌گرفته است اما امام موسی صدر با تمهیداتی موفق می‌شود این مراسم را به سرانجام برساند. هنگامی‌که مسئول قبرستان زینبیه در دمشق مورد مؤاخذه مقامات قرار می‌گیرد که چرا مجوز دفن یک شخصیت مخالف دولت ایران را داده است از شخصیت به خاک سپرده ابراز بی‌اطلاعی می‌کند و اینکه به او گفته شده که او یک ایرانی شیعه بوده که در غربت فوت شده است.

 

 

 

(عکس‌ها: مراسم تشییع پیکر شریعتی در لندن، 30 خرداد 1356)
 
انعکاس مرگ شریعتی در ایران ابعاد گسترده‌ای پیدا کرد و بسیاری از مراکز دانشگاهی، محافل سیاسی  و فرهنگی  را در سراسر کشور ملتهب ساخت. به عنوان نمونه (بر اساس اسناد ساواک) تجمع‌هایی در مسجد ارگ تهران و دانشگاه تهران برگزار شد. چند نمونه از اسناد در ادامه می‌آید.
 
 
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۰۵
حسین مزینانی عسکری

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۲ ، ۱۳:۳۷
حسین مزینانی عسکری

این دردنامه در اردیبهشت ماه سال جاری   تنظیم و برای سرویس شهرستانهای روزنامه کیهان ارسال شد اما این روزنامه که پیش از این مساعدت خوبی

نسبت به درخواست مردم دلسوخته کویر مزینان داشت متأسفانه علی رغم پیگیری های مستمر از انتشار این مرقومه به ریاست جمهوری حال و آینده

امتناع ورزید و پس از آن ازطریق دوستان برای خبرگزاری فارس نیز ارسال شد و باعنایت به وعده ی همراهی تا این تاریخ منتشر نشده است.

عاشورای 91

به نام خدا

پس از پیگیری های مستمر عده ای از دلسوختگان کویر تاریخی مزینان و نامه نگاری دهیار و اعضاء شورای اسلامی به مقامات مسئول و دریافت دستور از ریاست محترم جمهوری اسلامی و انعکاس آن در روزنامه وزین کیهان وخبرگزاریها وسایتهای رسمی ، نور امید در دل مردم ستمدیده و رنج کشیده ولی متعهد و ایمانی این دیار تابیده شد و بسیاری از جوانان خوشحال از اینکه بالاخره با اعلام شهریت مزینان و آمدن امکانات اداری و تأسیس و تشکیل سازمانها و نهادها ی دولتی و دیگر خدمات شهری ، می توانند با اتمام تحصیل در زادگاهشان استخدام شوند و برای همیشه در کنار والدین پیر خویش بمانند و دیگر رنج مهاجرت و دنبال کارگشتن و در خانه های سی چهل متری اجاره نشین شدن و یا در مغازه ی میوه فروشی خوابیدن و در نهایت گرفتاری در بعضی معضلات اجتماعی از جمله اعتیاد که متأسفانه گریبانگیر بسیاری از مهاجرین شده است را نخواهند کشید.

اما این بارقه با شنیدن خبری تأسف بار که باز نشان از بی مهری مسئولینی است که فقط بلدند وعده و وعید بدهند به تاریکی گرایید و با شنیدن خبر عدم موافقت که معلوم نیست ازکدام مرجع دولتی و اداری صادر شده است یأس و ناامیدی در دل هزاران مزینانی نشست و نه تنها مزینان شهر نشد که از داشتن بخشداری هم که پیش بینی می گردید با اعلام شهرستان شدن بخش داورزن به دهستان مزینان منتقل شود ، محروم گردید و حتی این بی مهری  تا آنجا افزونی یافت که اعضاء شورای آن از پنج نفر به سه نفر تنزل پیدا کرد که این نیز در روز روشن بزرگترین گناه نابخشودنی است . چون بنا بر قانون، روستاهایی که جمعیت آنها بیشتر از 1500 نفر باشد باید اعضاء شورای آن روستا پنج نفر باشند این درحالی است که تعداد خانوار درمزینان 650 تا 700 خانوار است که اگر هر خانواده ای را سه نفر فرض کنیم جمعیت تقریبی آن 2100 نفر می باشد از اینها گذشته مزینان در حال حاضر پنج روستای مجاور  و48 پارچه آبادی را تحت پوشش خدماتی خود دارد .متأسفانه مسئولین منطقه اعلام کرده اند که آمار دقیق ساکنین در مزینان را برای ما نفرستاده اند !

من نمی دانم برای  سرشماری از یک روستا چند ماه و یا چند نیروی انسانی لازم است که منتظر مانده اند اشخاصی از آسمان بیایند و در غفلت شورا و دهیاری و مراکز آماری شهرستان تعداد نفوس مزینان را برای پشت میز نشینان بشمارند!

واما روی سخنم با ریاست محترم جمهوری اسلامی است که با شعار خدمت رسانی به محرومان و با رعایت عدالت در هشت سال تکیه برمسند رئیس دولت سعی در ارتقاء دهک های پایین جامعه داشتند و دارند والحق والانصاف خدمات ارزنده ای به قشر مستضعف نمودند و می نمایند .

جناب آقای رئیس جمهور !

همچنان که مستحضر هستید مزینان با پیشینه ی تاریخی چند هزار ساله یکی از مناطق مهم کویری ایران و دنیاست که از ویژگی خاص فرهنگی و سبقه ی بی نظیر ادبی برخوردار است . کویر مزینان که منتهی می شود به صحرای مرکزی ایران در هزاره ی اول پذیرای اقوام آریایی ، مادها و پارتها بوده است که به لحاظ امنیت فراوان و حاصلخیزی و ارتفاع نزدیک به سطح دریا آنجا را برای سکونت خویش برگزیده اند و غلو نیست اگر بگوییم تمدن ناب ایرانی ابتدا از مزینان آغاز شده است.

در سنه های گذشته این دیار تاریخی  به دلایل مختلف  همچون حمله ی یاغیان وطاغیان و یا بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله بارها دچار دگرگونی شده است گاه روستا و یا قریه ای بوده و در روزگاری تبدیل به شهری مهم و محل حضور عالمان دینی و یا حاکمان بزرگ  و نواب حکومتی گردیده   است . در حدود دو قرن پیش سیل ویرانگر ، مزینان باستانی را که بر سر راه تاریخی ابریشم ساخته شده بود و دارای بناهای تاریخی چندهزار ساله است کن فیکون کرد و آباء و اجداد ما مزینان فعلی را در هشتاد کیلومتری بیهق (شهرستان فعلی سبزوار) بر انگاره ی شهری ساختند که دارای تمامی المانها ، سنبلها  و نمادهای مدنی است و در این چند دهه از عمر کوتاه خویش که توفیق داشته ام بسیاری از استانهای پهناور کشور را ببینم ؛ بازار و کوچه و خیابانهای بزرگ آن را در هیچ روستایی ندیده ام.

جناب آقای دکتر احمدی نژاد!

نقل است که نام مزینان در سالها پیش شاید هزار سال قبل از میلاد مسینان بوده است که  این نام  اهورایی از بزرگی  در عصر مزداپرستی حکایت می کند و شما به نیکی می دانید که زرتشت در چند سال پیش می زیسته است و مردمان متعبد مزینان در زمان او موحد ویکتا پرست بوده اند و این تعبد وتعصب در همین زمان نیز زبانزد عام وخاص است که وجود بیش از بیست مسجد و هیئت و تکیه و مراکز آموزش و فراگیری علوم دینی  سندی قاطع بر این مدعاست . در دوره ای دیگر نام این دیار کهن و باستانی مرزبانان  بوده است و دلیل آن مقاومت دلیرانه و جاودانه ی فرزندان غیور مزینانی در مقابل یغما گرانی بوده است که برای تاراج اموال مردم وچپاول رنج محرومان برمزینان هجوم آورده اند و دلاور مردان مزینانی شجاعانه  چون دژی مستحکم در برابرشان ایستادند و با شکست آنان و آویختن سر ناپاکا شان بر دروازه های ورودی مزینان آن را دیار مرزبانان خواندند و البته در عصر حاضر تقدیم بیش از هفتاد شهید والامقام در دوران دفاع مقدس وحضور صدها نوجوان و جوان وحبیب بن مظاهر های مزینان در عملیاتهای مختلف مهر تأییدی بر این نام مبارک است. واکنون نام مزینان نیز حکایت از بزرگی و زیبایی دارد که در زبان کردی به زادگاه دانشمندان و اندیشمندان خوانده می شود نام خاندان بزرگ شریعتی  به ویژه استاد محمدتقی مزینانی شریعتی بنیانگذار روشنفکری دینی در خراسان و فرزند برومندش متفکر و اندیشمند شهید انقلاب دکتر علی شریعتی بهترین گواه آن است.

جناب آقای رئیس جمهور!

به راستی در کدام روستا از روستاهای ایران سراغ دارید که در ده قرن پیش در آنجا نماز جمعه خوانده باشند در حالی که تاریخ بیهق در قرن ششم هجری یکی از مکانهای مهمی که اقامه ی نماز جمعه در آن می شده است را مزینان ذکر می نماید.

در کدام روستا سراغ دارید که حوزه ی علمیه ی آن محل رفت و آمد اساتید و طلاب علوم دینی بوده و باشد و اما مزینان بیش از یکصد و پنجاه سال  پذیرای عالمان دین بوده و از حوزه ی علمیه آن بزرگانی به پا خاسته اند که همواره نام و آوازه اشان لرزه براندام معاندین به دین می انداخته است و در حال حاضر ده ها روحانی و طلبه درسراسر ایران به تبلیغ دین مبین اسلام مشغولند.

وجود چندین ابنیه ی تاریخی همچون کاروانسرای مأمونی منسوب به دوران حکومتی خلفای عباسی ، حدیره محل دفن خواهر مأمون ، رباط شاه عباسی مربوط به دوره ی صفویه ، توپخانه که می گویند یکی از دژهای مبارز مشهور تبریزی کلنل محمدتقی خان پسیان بوده است و مسجد تاریخی بلال که با هنر منحصر به فرد معماری اسلامی همواره مورد توجه معماران و دانش پژ وهان این رشته بوده وچندین مرکز دیگر که موجب شده کل مزینان در فهرست آثار ملی  و باستانی ثبت شود می توانست با اعلام شهریت آن و اندکی عنایت و زدودن  گرد وغبار ویرانی از روی این اماکن محل بازدید توریستها وسیاحان از سراسر دنیا قرارگیرد و محل درآمدی باشد برای مردم زحمتکش ورنج دیده ی مزینان.

جناب آقایان   رئیس جمهور حال و آینده!

مردم شهید پرور دیار عالم خیز مزینان با این پیشینه فرهنگی ، حماسی ، تاریخی وادبی  وتقدیم این دردنامه  امیدوارند در سال حماسه ی سیاسی وحماسه ی اقتصادی تنها خواسته اشان که خواسته ای به حق و مقبولی است محقق شود و شهریت آن بار دیگر مطرح واعلام گردد.

  

اسناد:

1-   دستور رئیس جمهورمحترم دکتر احمدی نژاد در مورخ 91/2/2 جناب آقای نجار وزیر محترم کشور

خواهشمند است دستور فرمایید بانظر مساعد مورد رسیدگی قرارداده و اقدام لازم رابعمل آورید.

این دستور دریازدهم اردیبهشت ماه سال جاری طی شماره نامه 1664 توسط دفتر ریاست جمهوری برای وزیر کشور ارسال شد و درخواست شد که با نظر مساعد رسیدگی و اقدام شود.

2-  خبرگزاری فارس شماره : 13910231001394 -91/03/01 - 07:23

با انتشار بیانیه‌ای به خبرگزاری فارس

مردم روستای مزینان خواستار تبدیل این روستا به شهر شدند

3-  روزنامه کیهان  شنبه 6 خرداد 1391 - شماره 20218

آیا مزینان شهر می شود؟

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۲ ، ۲۱:۰۵
حسین مزینانی عسکری

«شریعتی»ها - سارا شریعتی

دوستان خواستند که صحبتی داشته باشم در خصوص: شریعتی، ارزیابی پروژه وی، و اینکه پیروان شریعتی چه باید بکنند.

راستش این دعوت سمبلیک بود به این معنا که از خانواده‌ی شریعتی هم نماینده‌ای باشد و فکر کردم که خانواده کیست و نسبت ما با وی به عنوان یک مساله، مجددا برایم مطرح شد. در نتیجه به تأسی از شریعتی این بحث را در یک مثلث طرح می‌کنم: شریعتی، اندیشه‌ی شریعتی، و شریعتی در جامعه. و عنوان بحثم را شریعتی‌ها می‌گذارم، عنوانی مربوط به خود شریعتی که به  عنوان یک فرد، متکثر بود و به دوستداران بی‌شمار وی.

شریعتی بزرگ‌تر از «خط شریعتی»

ده سال پیش دوستی با طرح این سوال بحث را آغاز کرد: چرا شریعتی؟ سال گذشته نیز دوبار با این سوال از جانب خبرنگاران مواجه شدم. هر بار هر چه درباره‌ی شریعتی می‌خواندم احساس می‌کردم که تقلیل‌گراست و  شریعتی نیست و حالا نوبت خودم بود که از او صحبت کنم و بی‌اختیار به یاد  جمله‌ای افتادم از نویسنده‌ای در مورد باخ که در آن می‌گفت: «ما محکومیم که به باخ خیانت کنیم». چرا؟ چون هر بخشی از شخصیت و اثرش را مورد توجه قرار  دهیم، به ضرر وجوه دیگر اوست و این حکایت ماست. به نظر می‌رسد ما نیز  محکومیم به شریعتی خیانت کنیم. زمانی که شریعتی را همراه چهره‌هایی چون  سیدجمال از بنیانگذاران احیا تفکر دینی می‌نامیم، به شریعتی خیانت می‌کنیم  چرا که «شریعتی مصلح»، تنها یکی از چهره‌های اوست. زمانی که شریعتی را به  عنوان یکی از «چهره‌های بازگشت به خویش» طرح می‌کنیم، به او خیانت می‌کنیم.  زمانی که صرفا به وجوه ادبی اثرش و قلمش می‌پردازیم به او خیانت  می‌کنیم... مقصودم طرح چند بعدی بودن شریعتی نیست. مقصود تکیه بر این نکته  است که ماجرای شریعتی انگار به اندیشه‌ی وی ختم نمی‌شود، محدود نمی‌ماند،  تقلیل نمی‌یابد و گاه حتی زمانی که با اندیشه خداحافظی می‌کنیم، ماجرای او و ما همچنان ادامه دارد.

کسی درباره‌ی زندگی روژه باستید گفته بود، بیوگرافی او، بیبلیوگرافی اوست، زندگی‌اش، کتابهایش است. به نظر می‌رسد اما که این جمله در خصوص شریعتی صادق نیست. شریعتی با تاریخ و تخیل و تجربه‌ی این ملت در  یک دوره‌ی تاریخی ﭘیوند خورد، وارد فرهنگ عمومی جامعه گشت، خودش از فکرش  بزرگتر شد، تصویرش از آثارش فراتر رفت و این واقعیتی‌ست که هر چند برای  بسیاری از همفکران ما، غیر قابل قبول است اما باید به وجودش اعتراف کرد.

در نتیجه تلاش نکنیم که سرنوشت شریعتی را با سرنوشت  اندیشه شریعتی ﭘیوند بزنیم. همچنان که مصدق با یک آرمان ﭘیوند خورد و نه  صرفا با یک تجربه تاریخی، شریعتی را نیز با آرمانها و ارزش‌هایش ﭘیوند  بزنیم و نه صرفا با مولفه‌های تفکرش. می‌توان خرده گرفت و پرسید که چطور  فکر را از شخص جدا می‌کنید؟ جدایی این دو وجه البته یک اشتباه است اما یکی  گرفتن این دو نیز اشتباه دیگری‌ست. این تمایزی است که شریعتی خود در  نوشته‌های تنهایی‌اش، در پرسش «برای خودم یا برای مردم؟» بدان اشاره دارد.

فکر محصول موقعیت است و تراژدی شریعتی و البته اغلب  امتیازش برای ما، اینست که همواره در موقعیت سخن می‌گوید و به موقعیت  می‌اندیشد. اما انسانی که شریعتی بود، شریعتی تنهایی‌ها، فراتر از موقعیت  است یا لااقل در خلوت خویش، تصویر دیگری را از خود بازنمایی می‌کند. تصویری خارج از زمان و مکان. این شریعتی انسان است، نه شریعتی شناسنامه‌دار و به  رسمیت نشناختن این وجود فردی و انسانی، اولین اشتباه در پرداختن به اوست.

از طرف دیگر انسان شریعتی، شناسنامه دارد. به زمان و  مکان و محیط مشخصی متعلق است و نسبت بدان خود را مسئول و متعهد می‌داند. یک بار از «دیالکتیک عرضه و تقاضا»ی اجتماعی حرف زده بودم و دوستی برآشفت که  نه! شریعتی به هیچ تقاضایی پاسخ نمی‌دهد! بحث من دقیقا این است که چنین  نیست. شریعتی شناسنامه‌دار، مدام به خود در موقعیت زمانی و مکانی‌اش فکر  می‌کند. شوپنهاور نیست که کتاب نخواند، نیچه نیست که برای «همه کس و هیچ  کس» بنویسد، دریدا نیست که به هیچ تقاضایی پاسخ ندهد. شریعتی خود را  «وامدار» احساس می‌کند و به تقاضای اجتماعی و انتظار تاریخی پاسخ می‌دهد.  

در «جامعه‌شناسی کلینیک»، مطالعه‌ی روابط دوگانه‌ی وجود انسانی و وجود اجتماعی فرد و انتظارات وجود اجتماعی از وجود انسانی را  موضوع کار قرار می‌دهند، اینکه چگونه افراد می‌توانند از تعینات اجتماعی و  روانی خود  و یا به تعبیر کاستوریادیس از کولاژ به میراث فکری‌شان خارج  شوند و خود را به عنوان سوژه‌ی آزاد شکل دهند، وجودی مستعد خودمختاری و  اصالت، با علم به اینکه این رهاسازی پایانی ندارد چرا که همچنان‌که نیچه  می‌گوید انسان یک گذر است و به این معنا همواره زیر سایه‌ی «ناتمامی»ست.  تمام‌خواهی شریعتی، اغماض «سایه»ای است که به «وجود» وی روشنایی می‌بخشد.

اندیشه شریعتی: وفاداری به جهت و روش

در این بحث مفهوم اصلی، «وفاداری» است. وفاداری به  اندیشه و همچنین ضرورت تداوم آن. وفاداری به یک اندیشه، امروز، چگونه  صورت‌بندی می‌شود؟ وفاداری مساله مهمی‌ست. به تعبیر زیمل اگر وفاداری وجود  نداشته باشد، جامعه وجود ندارد. نه اندیشه، نه مناسک، نه قراردادهای  اجتماعی، نه احساس وظیفه، هیچ‌کدام به‌تنهایی توضیح‌دهنده بافت اجتماعی  نیستند. اما به یمن همین وفاداری‌هاست که «جمع» می‌شویم.

در تاریخ اندیشه این سوال همواره از جانب ﭘیروان در  خصوص بنیانگذار یک مکتب مطرح می‌شود: چگونه می‌توانیم به یک اندیشه وفادار  بمانیم. نمونه‌های زیادی هست. مارکس و دورکیم از شناخته‌شده‌ترین آنهایند و همه‌ی اندیشمندانی که ﭘایه‌گذار مکتبی بودند و تداوم یافتند، مشمول چنین  حکمی‌اند. این سوال برای «وارثان»، شاگردان آن مکتب و ﭘیروان فکری همواره  مطرح است. وفاداری به یک فکر، با گذشت زمان  چگونه ممکن می‌شود؟ آیا در  ﭘذیرش بی چون و چرای آن؟ یا در نقد و ﭘالایش آن؟ اصطلاحاتی چون رویزیونیست، تجدیدنظرطلب، نئومارکسیست، ﭘاپ مارکسیسم که در خصوص پیروان مارکس بکار  رفت، همه حاکی از نسبتی است که در طول تاریخ اندیشه، ﭘیروان با بنیانگذاران برقرار کردند. به برنشتن، وصی انگلس، رویزیونیست گفتند. به کائوتسکی، ﭘاپ  مارکسیسم می‌گفتند. عده‌ای  نئومارکسیست بودند و عده‌ای خود را ارتودکس  می‌نامیدند. برخی اندیشه را گرفتند و با شرایط اجتماعی-سیاسی جامعه خود  منطبق کردند مثل لنینیست‌ها یا مائو و برخی به بازخوانی آن پرداختند و به  نئومارکسیست شهرت یافتند. گاه نیز از اصطلاح «بازگشت» به میراث استفاده شد.  این اصطلاح اشاره به این داشت که یک اندیشه، در یک دوره به خواب می‌رود،  بالقوه می‌شود، غیرفعال می‌شود، و بعد در دوره‌ای دیگر، در دوره‌ای که  مسائل اندیشه با مسائل اجتماعی گره می‌خورد، دوباره جامعه احساس نیاز به  بازگشت می‌کند. اندیشه دوباره بازخوانی می‌شود ودوباره کاربرد می‌یابد.

در خصوص شریعتی نیز، به این تاریخ بر می‌خوریم. ﭘیروان  شریعتی که نقد اندیشه او را یا نمی‌پذیرفتند یا با توجه به شرایط سیاسی،  مناسب نمی‌دانستند. چرا که اندیشه وی همواره با شرایط سیاسی پیوند داشت و  نقد اندیشه اغلب می‌بایست متناسب با مصالح سیاسی طرح می‌شد. برخی گفتند ما  حقیقت را از معلم خود بیشتر دوست داریم و از نقد استقبال کردند و  برخی  دیگر با این استدلال که وارد مرحله دیگری شده‌ایم و تجربه‌های منحصر به  فردی داریم که شریعتی در آن سهیم نبود- تجربه انقلاب، تجربه جنگ، تجربه  حکومت مذهبی، تجربه فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم، تجربه‌ی جهانی شدن و  هویت‌گرایی‌ها- «عبور از اندیشه» را طرح کردند. هر کدام برای مشروعیت‌بخشی  به انتخابشان به شریعتی نیز ارجاع می‌دادند. از این میان چه کسی به این  اندیشه «وفادارتر» است؟  

در هر حال مساله وفاداری و صورتبندی‌ای که این وفاداری  می‌یافت، بحث اصلی بود. برخی نیز با اشاره به اینکه تشتت در میان ﭘیروان به دلیل تشتت در اندیشه است، از  «ﭘارادوکس‌های اندیشه» نام بردند و بر ضرورت  «تهافت‌زدایی» از آن پا فشردند. اما توجه نکردند که  اندیشه بالذات تعریف  در حرکت است و مدام در تجدید خود و  این ﭘارادوکس‌های یک اندیشه است که  باعث تداوم آن می‌شود. از همین تردیدها و تناقض‌نمایی‌هاست که اندیشه امکان بازخوانی پیدا می‌کند و حضور می‌یابد. اندیشه‌های کاربردی، تعریف‌شده و  یکدست اغلب با تحول شرایط از بین می‌روند و نمی‌مانند. تداوم اندیشه شریعتی نیز در همین شکاف‌های نظری، در همین سایه‌روشن‌ها و بازاندیشی‌ها ممکن  می‌شود.

مساله وفاداری و در عین حال فرارفتن از میراث در همین  نقطه است که مطرح است. شریعتی از یک جا به بعد دست ما را رها می‌کند و ما  را ناگزیر از ترکیب و تجدید می‌کند. ناگزیر از اینکه تقاطع‌های این اندیشه  را با دیگر سنت‌های فکری بیابیم و در تعامل با آنها بدان غنا ببخشیم. در  نتیجه به جای تهافت‌زدایی از اندیشه، یکدست کردن آن و ارائه‌ی یک قرائت  رسمی، شاید لازم است که اندیشه را به چشم‌اندازهایش برگرداند. مسائل زمانه  خود را طرح کرد. وفاداری، وفاداری به چشم‌اندازها و روش است. در نظر گرفتن  چشم‌انداز و افق همچون قطب‌نما غنا بخشیدن به و تفکر با توجه به مسائل خود و مباحث نو. ما در عصر اندیشه بغرنجیم و نمی‌توان با سکنی گزیدن در مرزهای  یک اندیشه، خود را از مشارکت دیگر افکار بی‌نیاز کرد. و همچنین روش. روش  شریعتی چیست؟ او از زمین شروع می‌کند. از تجربه‌ی انضمامی خود. از زیست  اجتماعی. از واقعیتی که محل حقیقت می‌داند و چشم‌اندازش: عرفان، برابری،  آزادی.

خرد کردن و گزینش در میراث

به ﭘارادوکس‌های اندیشه اشاره کردم. اینجا به  ﭘارادوکس‌های عمل می‌رسیم. گاه یک عمل در ﭘیوندش با شرایط اجتماعی، از نیت  کنشگر فراتر می‌رود و تبعات ناخواسته و متناقضی می‌یابد. بر این اساس،  عده‌ای گفتند که بحث شریعتی و حتی اندیشه شریعتی نیست، مهم نیست که او که  بود و چه می‌اندیشید، مهم نتایج کار اوست، آنچه که تحقق یافته و واقعیتی که شریعتی در آن سهیم است. بحث درستی است اما توجه نمی‌شود که واقعیت مفرد  نیست، متکثر است. یک واقعیت، نظم موجود است، مبارزه با این نظم نیز واقعیت  موجود دیگری است و شریعتی در همه‌ی این واقعیت‌های موجود و گاه در تضاد و  مبارزه با هم، سهم داشته است. و نمی‌توان نقش وی را صرفا در یکی از این  واقعیت‌ها برجسته کنیم و از دیگر عرصه‌های واقعیت زدود.

از طرف دیگر و در ادامه این بحث، می‌توان به دو واقعیت و دو تاریخ متفاوت حیات شریعتی پس از مرگش اشاره کرد: نخست تاریخ آشکار،  روشن، شاید بتوان به نحوی گفت تاریخ «رسمی». ما در حال حاضر کنشگران این  تاریخیم. ﭘیروان یا دوستداران شریعتی، اغلب به کسانی اطلاق می‌شود که یا در جریاناتی که از بدو انقلاب منسوب به وی بودند، فعالیت داشتند یا به شکل  فردی در عرصه فکر او فعال کردند. کتاب نوشتند و سخنرانی کردند و امروز به  نام پیروان فکری وی شناخته شده‌اند. این تاریخ روشن و رسمی‌اش است. اما یک  تاریخ زیرزمینی، ﭘنهان، بطئی  و مستور از حیات شریعتی نیز در جامعه پخش و  در جریان است و به همه‌ی کسانی که به نحوی، در دوره‌ای، به شکل فردی،  جریانی، عاطفی یا فرهنگی از این اندیشه متاثر بودند، منسوب است. در نهادهای مختلف اجتماعی: در دانشگاه، در میان دانشجویان، در شهر و روستاها، در میان مردم. این تاریخ غیررسمی شریعتی است. نمودهای این تاریخ را ما در تقویم‌ها می‌بینیم. در مجسمه‌های کوچک و بزرگ از او. در ﭘوسترها. نمایشگاه‌های خط و خطاطی، کتابچه‌ی اشعار و دفترچه‌ی خاطرات مردم... مشکل در کجاست؟ در اینجا که میان این تاریخ رسمی، روشن، آشکار و آن تاریخ  غیررسمی، مستور و پنهان، رابطه‌ی منظم و معناداری برقرار نیست.

فرصت‌هایی هست، فرصت‌هایی برای مواجهه‌ی این دو تاریخ  با یکدیگر. فرصت‌هایی چون مراسم و سخنرانی‌ها... فرصت‌هایی که گاه از آن  استفاده می‌کنیم و گاه می‌سوزانیم. اما این رابطه برقرار نیست و اگر هست در شکل هدایت‌گری‌ست. به متن جامعه می‌رویم برای سخنرانی. برای روشنگری. برای ﭘیوستن آنها به تاریخ رسمی. اغلب از جانب دوستداران دعوت می‌شویم و در  نتیجه مباحثی را طرح می‌کنیم که می‌شناسند و خود قبولش دارند. بحث من اما،  فرارفتن از این رابطه‌های سلسله‌مراتبی و ایجاد پل‌های ارتباطی است. پل‌های ارتباط میان آنها که معمولا با هم ارتباط ندارند. زیمل می‌گوید: «ما تنها  مخلوق خدا هستیم که مسیر سازیم و زمانی که مسیرها قطع می‏‌شوند، ما تنها  آفریده‏‌ای هستیم که پل‏ می‌‏سازیم تا مسیر ادامه یابد.» ما به این پل‌ها  نیازمندیم. تا مسیرهای قطع شده را به هم پیوند بزنیم. تا رفت و آمد در متن  جامعه را ممکن گردانیم.

کاتوزیان می‌گوید: عشایر به این دلیل در ایران قدرت  گرفتند که یکجانشین نبودند. بیابانگرد بودند. سوار براسب، از این ایل به آن ایل می‌چرخیدند و مازاد محصول را جمع‌آوری می‌کردند و بدین ترتیب قدرت  گرفتند. ایران کشور پهناوریست. ما از هم بی‌خبریم. روشنفکران ما اگر  بخواهند در این سرزمین پهناور نقش‌آفرینی کنند، نیازمند تحرکند. نیازمندند  که از سنگرهای خود و اماکن رسمی، مشروع و موروثی‌شان بیرون بیایند.  شریعتی‌وار عمل کنند. عشیره‌ای عمل کنند. از زندان اماکن مشروع بیرون  بیایند و به آنجاها بروند که نمی‌شناسند و منتظرشان نیستند.

با این تصویر، خانواده‌ی شریعتی کیست؟ بسیار وسیعتر از  ما. اعضای این خانوده‌ی بزرگ اکثرا اینجا نیستند. لازم است که صدای آنها را نیز بشنویم.

سخنرانی سارا شریعتی در دفتر پژوهش‌های دکتر شریعتی، آذر  1385

منبع : بنیاد فرهنگی شریعتی

شاهدان کویر مزینان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۲۱:۰۹
حسین مزینانی عسکری

مرحوم دکتر شریعتى یک قریحه سرشار و یک اندیشه پویا و جستجوگر و یک اندیشه ناآرام بود؛ اندیشه‏اى که همواره در پى فهمیدن و شناختن بود. مایه‏هاى اصلى این اندیشه، یکى معارف اسلامى بود که دکتر در خانه پدرشان و در شهر مشهد با آنها آشنا شده بود.

آنچه مى‏توانم در رابطه با دکتر بگویم دو نکته است: یکى اینکه بر حسب برخوردهایى که داشتیم و تاحدى که شنیده و یا نوشته‏هایش را خوانده‏ام، دکتر همواره رو به اصالت اسلامى پیش مى‏رفت؛ یعنى هر چه جلو مى‏رفت به اصالت اسلامى نزدیک‏تر مى‏شد.
دوم اینکه، برعکس آنچه گاهى درباره او گفته مى‏شد که آدمى است که حرف دیگران را نمى‏پذیرد، او حرف‏هاى مستند و منطقى افرادى را که صاحب‏نظر بودند مى‏شنید و گوش مى‏داد و مى‏پذیرفت، به‏شرط آنکه آن طرف در آن سطح و در آن حد از قدرت فکرى و قدرت تحلیل باشد که بتواند مشکلى را براى او بگشاید و مطلبى را برایش باز کند.
آشنایى شما با دکتر از چه زمانى آغاز مى‏شود؟ در این رابطه اگر خاطراتى از ایشان دارید عنوان بفرمایید.
بسم‏الله الرحمن الرحیم. نخستین آشنایى من با مرحوم دکتر شریعتى مربوط مى‏شود به سال 1349. در تابستان آن سال در مشهد با آقاى خامنه‏اى و مرحوم دکتر شریعتى و بعضى از آقایان چند جلسه داشتیم و پیرامون مسائل و نیازها صحبت کردیم. در همان مواقع عده‏اى از افراد علاقه‏مند به تنظیم مواضع فکرى اسلامى جلساتى داشتند و خلاصه کارشان را در مجموعه‏اى تنظیم کرده بودند. در آن مجالسى که داشتیم گاهى هم پیرامون دین بحث و صحبت مى‏شد؛ ولى به‏طور عمده با دکتر پیرامون حرکت اسلامى و جنبش اسلامى و نیازهاى آن در شرایطى که جنبش در آن موقع داشت و همچنین آینده جنبش گفت‏وگو مى‏کردیم. به‏هر حال جلسات خوب و سودمندى بود. از آن به بعد باز جلسات گفت‏وگو و بحث داشتیم. مخصوصاً زمانى که دکتر به تهران آمدند گاهى فرصت‏هایى براى تبادل‏نظر و گفت‏وگو پیش مى‏آمد.
نظرتان را در مورد طرز تفکر و عقاید دکتر شریعتى بیان بفرمایید.
این سؤال مکرر گفته شده و جواب آن نیز مکرراً بیان شده است. حالا هم همان جواب را مى‏گویم.
مرحوم دکتر شریعتى یک قریحه سرشار و یک اندیشه پویا و جستجوگر و یک اندیشه ناآرام بود؛ اندیشه‏اى که همواره در پى فهمیدن و شناختن بود. مایه‏هاى اصلى این اندیشه، یکى معارف اسلامى بود که دکتر در خانه پدرشان و در شهر مشهد با آنها آشنا شده بود )آشنایى بیش از یک جوان معمولى و در سطحى بالاتر( و مطالعاتى که در زمینه ادبیات و جامعه‏شناسى در رابطه با فرهنگ غربى و اروپایى داشت.
خصوصیت دکتر این بود که هویت و اصالت خود را در این مطالعات گم نکرده و دچار از خود بیگانگى نگشته بود. پیدا بود که در طول سال‏ها مطالعه و تحصیل در زمینه جامعه‏شناسى و معارف غربى، شیفته و دلباخته مطلق فرهنگ غربى نشده بود، بلکه اصالت فرهنگ غنى اسلام همواره براى او جاذبه نیرومند داشت. همین امتیاز سبب شده بود که دکتر بتواند با حفظ خویشتن خویش و هویت خود، در یک سیر و سلوک فکرى و معرفتى، گام‏هاى بلندى به جلو بردارد و نتایج جالب و زیبا و ارزنده‏اى را به‏دست آورد.
یک استعداد سرشار و قریحه دانا، در چنین حرکت و پویش سازنده‏اى، خودبه‏خود درباره مسائل مختلف نظر مى‏دهد و چه‏بسا نظراتش در مورد یک مسئله‏اى در زمان‏هاى مختلف، گوناگون مى‏شود. نخستین چیزى که از این بابت در ذهنم مانده مطلبى است که دکتر در کتاب »یاد و یادآوران« بیان این است که چگونه دکتر شریعتى در یک سال که به حج مشرف مى‏شود و در مراسم حج مى‏بیند عده‏اى از حجاج شیعه در عرفات و مواقف دیگر حج، بیاد امام حسین هستند، زیارت وارث مى‏خوانند، زیارت عاشورا مى‏خوانند، در برخورد با این جریان اول بار این مطلب به ذهنش مى‏آید که آیا اینجا در این کنگره عمومى مسلمانان جهان، بجاست که شیعه، آن آهنگ و آرمان ویژه خودش، یعنى حسینى بودن را مطرح مى‏کند؟ آیا بهتر نیست که در آنجا، شیعه مثل دیگر مسلمانان همان دعاها و دیگر مناسک عمومى اسلام را بجاى آورند؟ سال بعد وقتى دوباره به حج مشرف مى‏شود و همین مناظر را مى‏بیند یکمرتبه متوجه مى‏شود که عجب! حقیقت این است که مراسم پرشکوه حج، یک ظاهر و جسم است که باطن و روح آن در حسینى اندیشیدن و حسینى زیستن است. بنابراین، توجه به امام حسین، به هر صورت، در مواقف مختلف حج یعنى توجه به روح این مناسک و عبادت بزرگ و در پیوند همه عبادت‏ها ولایت و امامت. ذهنش متوجه این مى‏شود که اگر حج، این مراسم بزرگ و باشکوه در خدمت خلافت اموى و عباسى و زمامداران طاغوتى قرار گیرد حقى است که باطل از آن بهره‏بردارى مى‏کند ؛ اما اگر همین مناسک حج در راستاى امامت حسین و حسینیان قرار گیرد، آن‏وقت حقى است که یک حق پرشکوه‏تر با آن همراه است. بنابراین، به‏نظرش مى‏آید که بسیار به‏جاست که در همان جا، در همان مواقف، دل‏ها متوجه کربلاى امام حسین باشد و زیارت‏هاى مربوط به امام حسین خوانده شود – که در آن زیارت‏ها از شهادت و امامت حسینى یاد شود و دل و جان و ضمیر حج‏گزاران با روح حج، که امامت حسینى باشد، تجدید عهد کند. یعنى سال قبل به‏نظرش مى‏رسد که این کار نابجاست، در سال بعد به‏نظرش مى‏رسد که نه تنها بجاست بلکه ضرورت حفظ محتواى راستین حج است. در این رابطه است که یک سخنرانى ایراد مى‏کند که به‏صورت این کتاب منتشر مى‏شود؛ یعنى چگونه باید همیشه به یاد حسین و حسینیان بود.
یک اندیشه پویا و جستجوگر همیشه از این گردش‏ها و چرخش‏هاى صد و هشتاد درجه‏اى دارد و دکتر شریعتى در رابطه با مسائل بسیارى یک چنین اندیشه‏اى داشت. خودش درباره مارکس مى‏گفت که وقتى مى‏گویید مارکس چه گفت، بگویید مارکس در چه سالى : مارکس در زمانى که مانیفست را مى‏نوشت (1848)، یا مارکس سال 1870، یا بعد. بنابراین، در ذهن و اندیشه‏اش توجه داشته که براى انسان‏هاى جستجوگر در رابطه با مسائل مختلف در طول زمان نظرات مختلف پیدا مى‏شود. حالا او از مارکس سخن گفته، من مى‏خواهم بگویم که در تاریخ فقهمان، فقهاى برجسته‏اى داریم که آنها نیز داراى ذهن نقاد، قریحه‏اى سرشار و اندیشه‏اى پویا بوده‏اند.
علامه حلّى و شیخ طوسى دو فقیه معروف هستند و هر دو داراى کتاب‏هاى فراوان. ما مى‏بینیم که در مورد یک مسئله فقهى، علامه حلى در کتاب‏هاى مختلف، فتاوى گوناگون دارد. یعنى اندیشه‏اش پویاست. و عجیب این است که او گاهى در یک کتاب فقهى مسئله‏اى را برحسب نیاز در دو جا مطرح کرده ؛ یک بار در آغاز کتاب و یک بار در پایان آن، و تا کتاب را به آخر نرسانده داراى یک برداشت جدید مى‏شده و درباره همان مسئله در پایان کتاب، در اواخر کتاب، یک فتواى جدید مى‏دهد. این ویژگى اندیشه‏هاى پویا و پرتوان است، و دکتر اندیشه‏اى پویا و پرتوان داشت.
آنچه مى‏توانم در رابطه با دکتر بگویم دو نکته است: یکى اینکه بر حسب برخوردهایى که داشتیم و تاحدى که شنیده و یا نوشته‏هایش را خوانده‏ام، دکتر همواره رو به اصالت اسلامى پیش مى‏رفت؛ یعنى هر چه جلو مى‏رفت به اصالت اسلامى نزدیک‏تر مى‏شد. دوم اینکه، برعکس آنچه گاهى درباره او گفته مى‏شد که آدمى است که حرف دیگران را نمى‏پذیرد، او حرف‏هاى مستند و منطقى افرادى را که صاحب‏نظر بودند مى‏شنید و گوش مى‏داد و مى‏پذیرفت، به‏شرط آنکه آن طرف در آن سطح و در آن حد از قدرت فکرى و قدرت تحلیل باشد که بتواند مشکلى را براى او بگشاید و مطلبى را برایش باز کند.
نظر روحانیت مبارز از دیرباز نسبت به دکتر شریعتى چه بوده است؟
نظر روحانیون در مورد دکتر چند دسته بود: یک دسته کسانى که دکتر را به‏عنوان یک تحصیل‏کرده و روشنفکر در خط دفاع از اسلام مى‏دانستند و او را ارج مى‏نهادند و کار او را خدمت مى‏دانستند. دسته دیگر کسانى که به‏دلیل اشتباهات قابل ملاحظه‏اى که در برداشت‏هاى اسلامى دکتر بود، در عین آنکه کار او را ارج مى‏نهادند، سخت انتقاد مى‏کردند؛ اما انتقادى منصفانه و سازنده. یک دسته هم کسانى بودند که چون از دور با دکتر برخورد مى‏کردند نسبت به او آن بینش گروه اول و دوم را نداشتند؛ به‏طورى که در روحانیون مبارز نیز در رابطه با دکتر برداشت‏هاى گوناگون وجود داشت.
ویژگى‏هاى دکتر شریعتى در چه چیزهایى بود؟
دکتر مردى سخت‏کوش، پرتلاش، پرکار و پراحساس بود. او یک انسان براستى هنرمند بود، و این جنبه هنرى، در قلمش و نوشته‏هایش بخوبى مشهود است. او یک اندیشه پرجهش بود و این جهش‏ها بخوبى در نوشته‏ها و گفتارش مشهود است. براستى علاقه‏مند بود به اینکه دور از تأثیر فرهنگ غرب و شرق، در سرزمین ما یک جنبش و انقلاب اصیل در پرتو اسلام و براساس تعالیم اسلام بوجود بیاید و به این کار سخت عشق مى‏ورزید و علاقه داشت. او به نسل جوان بسیار بها مى‏داد و با رنج و درد نسل جوان خوب آشنا بود و مى‏توانست بیانگر آرمان‏ها و آرزوها و رنج‏ها و دردها باشد. به‏هر حال او یک سرمایه ارزنده بود. البته، همان‏طور که گفتم، دکتر یک پوینده و جوینده بود که در راه پویش و جویایى‏اش، در برداشت‏هاى اسلامى و اجتماعى‏اش، در مواردى اشتباهات قابل ملاحظه‏اى داشت و لازم است در رابطه با خواندن آثار دکتر به این نکات توجه شود.
نقش دکتر على شریعتى در انقلاب اسلامى چه بود؟
دکتر در طول چند سال حساس، هیجان مؤثرى در جو اسلامى و انقلاب اسلامى به‏وجود آورد، و در جذب نیروهاى جوان درس‏خوانده و پرشور و پراحساس به‏سوى اسلام اصیل نقش سازنده‏اى داشت و دل‏هاى زیادى را با انقلاب اسلامى همراه کرد. این انقلاب و جامعه باید قدردان این نقش مؤثر باشد.
 به عنوان آخرین سؤال، بفرمایید که در آن زمان نظر مجاهدین خلق درباره دکتر شریعتى چه بود؟
آن موقع‏ها جوان‏هایى که با مجاهدین ارتباط داشتند مکرر مى‏آمدند و از کار حسینیه ارشاد و افکار دکتر شریعتى انتقاد مى‏کردند و مى‏گفتند که این جریانى است که مخالفین انقلاب اسلامى به‏وجود آورده‏اند تا از گرایش جوان‏ها به انقلاب و قیام مسلحانه – که تز مجاهدین و فدائیان خلق بود – جلوگیرى کنند و بکاهند. بنابراین، از نظر اصولشان و برطبق نظراتشان نسبت به کار دکتر و آن برنامه‏ها نظر مخالف داشتند. آنها دکتر را یک نوع حرکت انحرافى تلقى مى‏کردند. این آن مقدار بود که جوان‏هایى از آنها که پیش ما مى‏آمدند، اظهار مى‏کردند
 
منبع:fardanews
۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۲ ، ۲۰:۳۳
حسین مزینانی عسکری

میلاد منجی عالم بر همه شما مبارک باد

 به امید لحظه ظهورش....

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۲ ، ۲۰:۴۸
حسین مزینانی عسکری

مرکز بهداشت  شهرستان سبزوار استان خراسان رضوی برای کار در مرکز بهداشت  مزینان پزشک عمومی استخدام می کند

پس از پیگیری های مکرر دهیاری وشورای اسلامی مزینان و تقدیم نامه به دکتر طریقت منفرد وزیر بهداشت ، در مان وآموزش پزشکی بالاخره این اقدامات به نتیجه رسید و مرکز بهداشت و در مان  سبزوار با صدور اطلاعیه ای برای مزینان پزشک عمومی استخدام می کند علاقمندان می توانند برای اطلاعات بیشتر با شماره تلفن: 2647906- 0571 تماس حاصل نمایند

منبع-شاهدان کویر مزینان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۲ ، ۲۰:۳۹
حسین مزینانی عسکری

عکس های دکتر علی شریعتی به مناسبت شهادت ایشان

همایش شریعتی ، انتظار مذهب اعتراض ویژه گرامیداشت سی و ششمین سالگرد فرزند شایسته کویر  دکتر علی شریعتی مزینانی در زادگاهش مزینان برگزار شد
در این همایش که با حضور اساتید دانشگاهی و دانشجویان خراسان رضوی و جمعی از دوستداران دکتر علی شریعتی از شهرستان های  مشهد مقدس، اسفراین ، نیشابور و سبزوار و همچنین مردم مومن و معتقد مزینانی برگزار شد دکتر رحیمی استاد دانشگاه و کتر حامد احمدی پژوهشگر و همچنین فرماندار اسبق شهرستان سبزوار دکتر گندمی با موضوعیت انتظار سخنرانی کردند

علی رغم دعوت از رسانه های مکتوب کشوری بازهم همانند سنوات گذشته این همایش در سکوت کامل رسانه ای برگزار شد و حتی سایتها و پایگاه های اطلاع رسانی شهرستان سبزوار نیز هیچ گونه خبری از این همایش منتشر نکردند.

منبع:شاهدان کوریر مزینان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۰۶
حسین مزینانی عسکری

دکتر شریعتی دست مایه طنز نیست

همزمان با سی و ششمین سالگرد شهادت معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی مزینانی همایش شریعتی ، انتظار مذهب اعتراض؛ روز چهارشنبه  بیست و نهم خرداد  در مزینان برگزار می شود .

احمد صباغ مزینانی مدیر برگزار ی سی و ششمین سالگرد زنده یاد دکتر علی شریعتی مزینانی با اعلام این خبر اظهار داشت : سالگرد دکتر علی شریعتی امسال مصادف شده با ایام ولادت باسعادت دوازدهمین اختر فروزان آسمان ولایت و امامت حضرت مهدی موعود (عج)لذا ستاد برگزاری بزرگداشت دکتر علی شریعتی تصمیم گرفت این مراسم را با عنوان شریعتی ، انتظار مذهب اعتراض که یکی از آثار ممتاز زنده یاد دکتر شریعتی پیرامون بحث انتظار و فرج امام زمان (عج)  است در زادگاهش مزینان برگزار نماید.

وی افزود : در این همایش که  از ساعت 9 صبح در هیئت ابوالفضلی (ع) مزینان و با حضور صاحب نظران برجسته کشوری و اساتید و دانشجویان خراسان رضوی برگزار می شود دکتر احسان شریعتی مزینانی فرزند برومند دکتر علی شریعتی سخنرانی خواهد کرد.

وی اظهار امیدواری کرد :  این روزها ملت بزرگ و قدر شناس ایران با حضور در پای صندوقهای رأی حماسه ی بزرگ سیاسی را رقم زدند انشاء الله همچون گذشته یاد فرزندان بزرگ انقلاب را که زحمات بسیاری برای برپایی این نظام الهی کشیدند بدانند و در این گونه مراسم که به یاد آنها برگزار می شود شرکت فعال داشته باشند البته نیاز به توصیه ی ما نیست و مردم ایران به ویژه جوانها خودشان قدر دان وآگاه تر  هستند و انشاء الله  در روز برگزاری همایش شاهد حضور اقشار مختلف مردمی از سراسر کشور خواهیم بود و مردم مزینان نیز قرار است مثل سالهای گذشته میزبان شرکت کنندگان در همایش باشند

صباغ در خصوص برنامه های جنبی بزرگداشت خاطر نشان کرد : میدان ورودی مزینان به نام  استاد محمدتقی شریعتی مزینانی پدر ارجمند علی شریعتی نام گذاری شده و انشاء الله با حضور شرکت کنندگان در همایش از تندیس استاد در این میدان رونمایی خواهد شد.  
منبع: شاهدان کویر مزینان
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۱۳
حسین مزینانی عسکری

نشست بررسی دیدگاه های شریعتی در ادبیات برگزار می شود

تهران بزرگ- ششـمین نشست ˈتفکر از نمای نزدیکˈ با بررسی موضوع ˈشریعتی و ادبیاتˈ در خانه موزه دکتر شریعتی روز چهارشنبه (29 خردادماه) برگزار می شود.

رضا دوستعلی، مدیر مراکز فرهنگی هنری منطقه 6، با اعلام این خبر گفت: خانه موزه دکتر شریعتی در ادامه برگزاری سلسله نشست های تفکر از نمای نزدیک، نشست ˈشریعتی و ادبیاتˈ را در آخرین چهارشنبه خردادماه، با سخنرانی مصطفی مستور برگزار می کند.

وی با اشاره به اینکه دکتر محمدامین قانعی راد در آخرین روزهای بهمن ماه سال گذشته ˈشریعتی و جامعه شناسیˈ را مورد مباحثه قرار داد، گفت: همزمان با سی و ششمین سالگرد دکتر شریعتی، نشست شریعتی و ادبیات با حضور مصطفی مستور، نویسنده و مترجم برجسته برگزار خواهد شد. دبیری این نشست نیز برعهده محمد صادقی، روزنامه نگار و نویسنده است.

به گفته دوستعلی، رونمایی از نخستین کتابچه خانه موزه دکتر شریعتی و نیز نخستین فیلم مستند خانه موزه و نیز نمایشگاهی از آخرین آثار دکتر شریعتی که با نام های مستعار وی، علی خراسانی و علی سربداری نگاشته شده است از دیگر برنامه های نشست روز 29خردادماه خواهد بود.

دوستعلی افزود: در این روز نمایشگاهی از سروده های شاعرانی همچون علی معلم دامغانی،موسوی گرماروی، مرحوم طاهره صفارزاده که در سال های 1356 تا 1358 در سوگ وی به یادگار مانده است، سوگنامه شهید چمران که در تیرماه 1356 هنگام خاکسپاری دکتر شریعتی در دمشق، از سوی وی قرائت شد و نیز وصیت نامه دکتر در سال 1348 در معرض دید عموم قرار می گیرد.

مدیر مراکز فرهنگی هنری منطقه 6 با اشاره به سوابق برگزاری سلسله نشست های تفکر از نمای نزدیک تصریح کرد: سلسله نشست های تفکر از نمای نزدیک با بررسی آراء و اندیشه های امام موسی صدر در 22تیرماه سال 90کلید خورد.

ˈبررسی شخصیت، آرا و تفکرات اقبال لاهوریˈ وˈ سید جمال الدین اسدآبادیˈ و نیز ˈشریعتی و جلال در برابر غربˈ عنوان سه نشست دیگر است که با حضور دکتر محمد بقایی(ماکان)،دکتر قاسم صافی، سید مسعود رضوی، حبیب الله اسماعیلی و نیز دکتر غلامرضا امامی مورد مباحثه قرار گرفت.

دوستعلی خاطرنشان کرد:ˈآسیب شناسی کتاب حسین وارث آدمˈ،ˈشریعتی و تفکر آیندهˈ وˈنقد غرب – بازگشت به خویشتنˈ عنوان سه نشست دیگری است که با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه، دکتر بیژن عبدالکریمی و نیز دکتر غلامرضا امامی برگزار شد.

نشست ˈشریعتی و ادبیاتˈ از ساعت 17 تا 20 روز چهارشنبه 29 خردادماه در خانه موزه دکتر شریعتی واقع در خیابان جمالزاده شمالی، نرسیده به خیابان دکتر فاطمی غربی، کوچه نادر، پلاک 9 برگزار خواهد شد.



*برگزاری بزرگداشت دکتر شریعتی در خانه فرهنگ میثاق

این نشست با حضور ˈاردشیر منصوریˈ استاد زبان و ادبیات فارسی برگزار می شود و اجرای موسیقی سنتی و محلی و ارائه اشعار و مقالات ادبی در این زمینه از دیگر برنامه های گنجینه های پارسی در خانه فرهنگ میثاق است.

ˈعلی شریعتی مزینانیˈ، ۲ آذر ۱۳۱۲ در روستای کاهک،سبزوار به دنیا آمد و ۲۹خرداد ۱۳۵۶،از دنیا رفت.

وی نویسنده، جامعه شناس، تاریخ شناس، پژوهشگر دینی اهل ایران، از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی و از نظریه پردازان انقلاب اسلامی ایران بود.

شریعتی در به ثمر رسیدن انقلاب ایران سهم بسیاری داشت،کارنامه فعالیت های او برای احیای مذهب و سنت در جامعه و بیدادگری نسبت به سلطنت وقت نیز شهرت دارد.

شریعتی را در ادبیات معاصر معلم شهید می نامند و از زمان انقلاب تاکنون یادبودهای بسیاری به یاد او برگزار و اجرا کرده اند.

منبع:http://www3.tehran.irna.ir

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۳۲
حسین مزینانی عسکری

یک روز دیگر تا خلق حماسه سیاسی بزرگ سال 92 باقی مانده است و ملت حماسه ساز ایران اسلامی آماده می شوند یک بار دیگر با حضور حداکثری خود در پای صندوق های رأی چشمان فتنه را کور نمایند و مشت محکمی بر دهان یاوه سرایان و دشمنان قسم خورده نظام جمهوری اسلامی به ویژه آمریکای جنایتکار و صهیونیست غاصب  بزنند. در این برهه از زمان آحاد مردم ایران  تعیین  سرنوشت خویش را برعهده دارند هر رأی همانند تیری است بر قلب دشمن.

شاهدان کویر مزینان بنا بر رسالت عظیم اطلاع رسانی و روشنگری که برعهده دارد با درخواست از صاحب نظران ، مدیران ، کارشناسان و چهره های سرشناس مزینانی در باره این رویداد تاریخی نظر خواهی نموده است که یاران و  همراهان  مزینانی با ارسال پیام به این دعوت لبیک گفتند و مانیز برای بهرمندی مخاطبان شاهدان کویر این نظرات ارزشمند را منتشر می نماییم .

دکتر کاظم مزینانی کارشناس ارشد ارتباطات و معاون مرکز ملی افکار سنجی ایران : حماسه سیاسی فقط با حضور اقشار مختلف مردم با هر نگرش سیاسی محقق خواهد شد . این اساسی ترین اصل دموکراسی است و جمهوریت هر نظامی از صندوق های رأی حاصل می شود.

به گمان من قهر با صندوق رأی قهر با دموکراسی و مهوریت است درنظام اسلامی این قهر دوری از آرمان های انقلابی نیز خواهد بود

حضور در پای صندوق های رأی همواره و تحت هر شرایطی مسیر را برای حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش خواهد گشود و هرچه این حضور پر رنگ تر باشد این معبر برای جامعه گشوده تر خواهد بود

محمد شریفی عضو شورای اسلامی و معلم باز نشسته: حماسه سیاسی به انسجام و حرکت پرشور همراه با فهم ودرک صحیحی گفته می شود که بتواند بایک انتخاب درست سرنوشت یک ملت را رقم بزند

دکتر علی رضا مزینانی فرمانده یگان حفاظت سازمان محیط زیست : دراین وضعیت حساس کشورمان و تهدیدات غربیان ، بایستی پای صندوق های رأی حاضر شده و پاسخ عملی حداکثری به آنهابدهیم این مهم از وظایف ایرانی دلسوز می باشد

دکتر احمد باقری مزینانی استاد دانشگاه : رهبر آگاه و فرزانه انقلاب در سخنرانی نوزدهم فروردین ماه با شناخت  دسیسه های دشمن فرمود : دشمن متوجه انتخابات ماست ، انتخاباتی که در خرداد ماه آینده در پیش داریم از نظر ما مهم است . از نظر دشمن هم مهم است و حواسش به آن انتخابات است . لذا با عنایت به این فرمایش معظم له بر همه ما واجب است که در این انتخابات شرکت کنیم.

علی رضا هاشمی مدیر ارشد بانک ملت :به دور از هر گونه جناح بندی سیاسی به خاطر اقتدار جمهوری اسلامی و خواست رهبر و ملت و به امید بهبود وضعیت اقتصادی و معیشت مردم در این انتخابات سرنوشت ساز شرکت می کنیم

حجت الاسلام محمدتقی تاج مزینانی   : نظر ما همان نظر بزرگان ، شهدا ، امام شهدا و رهبر فرزانه انقلاب می باشد که حضور در پای صندوقهای رأی و انتخاب اصلح در مقطع کنونی واجب است  . امام علی (ع)می فرماید : کسی که هنگام نیاز رهبرش خواب باشدزیر پای دشمنش بیدار می شود . امروز نیاز به جواب  است فردا دیر است

مصطفی جلالی پور استاد موسیقی و آواز سنتی:  رأی دادن و انتخاب کردن اولین و اصلی ترین حق مردم در یک جامعه مردمسالار است از این رو مردم به عنوان صاحبان اصلی این کشور از حق خود استفاده کرده و به کاندیدای اصلح و مردمی رأی می دهند.

حجت الاسلام هادی مزینانی رئیس عقدتی سیاسی نیروی انتظامی غرب تهران :در دنیای اسلام فقط یک کشور پرچم اهلبیت را برافراشته دارد و هر اقدامی که منجر به حفظ اقتدار این کشور شود قطعا مأجور است. شرکت در انتخابات به فرموده امام خمینی (ره) واجب عینی است.

مهندس سیدرضا حسینی مزینانی مدیر ارشد کمیته امداد امام خمینی (ره) :حضور در انتخابات یک ضرورت است . مدرسه بدون مدیر نمی ماند مدیر خوب را ما انتخاب می کنیم.

نورالله مزینانی کارمند ارشد بنیاد سینمایی فارابی : شرکت در انتخابات یک تکلیف الهی است که بر هر ایرانی حضور در آن جزو واجبات بوده و مشت محکمی است بر دهان یاوه گویان .

این نظام الهی با خون شهدا آبیاری شده است پس روی خون شهدا پا نگذاریم

فاطمه گلستانی مدیر مجتمع غیردولتی بهزیستی مزینان :  به فرموده امام خمینی (ره)برهر فرد ایرانی واجب است که در انتخابات شرکت کند و با حضور پر شکوه خود  غیرت ایرانی و مسلمانی خویش را در سال حماسه سیاسی و در پای صندوق های رأی که نشان دهنده وحدت و همدلی و به نوعی مبارزه با استکبار جهانی است به دنیا اثبات نماید.

طیبه مزینانی نویسنده ادبیات مقاومت : روز قبل در همایش انتخاباتی بودم فریاد هموطنانم گوش فلک را کر کرده بود؛ امروز حمایت می کنیم ، جمعه قیامت می کنیم . پس بیاییم صبح جمعه برای برپایی قیامتی زود هنگام جهانیان را به حیرت اندازیم

منبع:شاهدان کویر مزینان

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۱۸
حسین مزینانی عسکری